زمانی که کودک بودم
دست
چپم دلش می خواست ،
مثل دستِ کودک خوش لباس همسایه مان ،
ساعتی در خود بپیچد
بهانه می گرفتم،
مادرم ناچار
روی مچ دستم را گاز کوچکی می گرفت،
با رد ِ دندان های اش
ساعتی برایم میساخت
آه! که چه قدردلخوش بودم ..................................................بیجار—کردستان