-ریندیا اصلا از من حرف شنوی نداره و... +تقصیر گوزن توعه وگرنه قبل از آشنایی آگوس با ریندیا گرگ من اصلا اینطوری نبود، بدون دستور من حتی نفسم نمی کشید ولی حالا ببین، رسما دستور منو به دمش گرفت و... -از کجا معلوم تقصیر گوزن منه؟ اون گرگ چشم چرون تو گوزن منو از راه به در کرده، شبا با شیطان زاغ عشق بازی میکنه، روزا دنبال توجه گوزن من... +حالا مشخص شد مشکل تو و شیطانت دقیقا چیه، هیچی نشده دارید به یه بچه زاغ حسودی... -هی هی هی، زیاده روی نکن جناب آلفا، من چرا باید به تو و اون به قول خودت بچه زاغت حسودی... ×به نظرتون یکم زود نیست برای دعوا؟ به هر حال شما تازه دیروز اعلام کردید تصمیم دارید نامزد کنید و... این اصلا شایسته ی وجهه ی زوجی مثل شما که همه معتقدن کلی باهم تفاهم دارید نیست!
-حالا که تصمیم دارید برادرامو ازم خواستگاری کنید، از خودتون بهم بگید، کار و بارتون چیه؟ به هر حال اونا برادرای امپراطورن و هر کس در شان وصلت با خاندان سلطنتی نیست. +سرورم کار و بار که هممون تحت فرمان شما هستیم... من وزیر جنگ خودتونم و... -یعنی تصمیم داری داماد سرخونه بشی؟ سهون به سرعت خطاب به بکهیون لب زد: نه نه... من یک کلبه بیرون از قصر دارم... با یک اسب و... -برادر من تو پر قو بزرگ شده، تو میخوای با اسبت ببریش تو کلبه ی بیرون از قصر و... +سرورم باور کنید من هر چی درمیارم خرج برادرتون میکنم و... -تو الان به برادر من گفتی ولخرج؟
"حتی اگه چشم هات رو هم باز کنی، حتی اگه عمیق به لب هام بوسه بزنی، حتی اگه تمام روز رو باهام عشقبازی کنی، منعی برای تو وجود نداره کای! گناهانم رو با عشق بی حد و مرزت، پاک کن."