➕ نامهای به عارف
✅ چسبیدهاید به جهانم
⬅️ استاد جان؛ چند روز پیش داشتم تقویم مناسبتها را نگاه میکردم، دیدم که نوزدهم اَمرداد سالروز تولدتان است. فکر کردم و دیدم شما برای من از خاصترینها هستید. حتی خاصتر از ابراهیم حامدی و خانم گوگوش. لابد میپرسید مگر چه شده؟
⬅️ سالهای ابتدای جوانیام با کارهای شما عجین بود. مدتها آهنگ «همه چیم یار» را گوش میدادم و به خودم میگفتم پس چه زمانی نوبتم میرسد این آهنگ را برای یار بخوانم. زمان گذشت و آدمی وارد زندگیام شد. از آن به بعد آهنگ را بارها و بارها با هم گوش دادیم. شب عروسیمان که شد تا با عروس پا به سالن گذاشتم، صدای شما پخش شد که میخواندید: « لیلی و مجنون اومدن/ شیرین و فرهاد اومدن». فیلم عروسیمان را هم تحویل دادند باز هم صدای شما در آن جریان داشت و در کلیپ دو نفرهمان میخواندید: «کی بهتر از تو که بهترینی» و اینگونه شما جزئی از زندگیمان شدید.
⬅️نمیدانم چه شد که عروس خانم سابق پایش را در یک کفش کرد تا جدا شود. من ابدا راضی نبودم ولی مثل آدمهای متمدن چون دوستش داشتم به نظرش احترام گذاشتم و سند جدایی را امضا کردم تا به زندگی بهتری برسد که به خاطرش قید من را زده بود.
⬅️بعد از آن جدایی شما باز هم به زندگیام برگشتید. نمیدانم چند بار نیمههای شب در خیابانهای تهران قدم زدم و با شما خواندم «میخواهم عشقت در دل بمیرد/ میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد» اینقدر خواندم که این آهنگ جزئی از وجودم شده بود تا اینکه یک روز مهمان رفیقی بودم که گرامافون داشت. صفحه را گذاشت و ناگهان صدای شما آمد که خواندید: « دیشب خواب تورا دیدم چه رویای پرشوری» این آهنگ را شنیدیم خشکم زد؛ انگار زبان خودم بودید. به خودم که آمدم دیدم مانند ابر بهار زار میزنم. بعد از آن روز تا مدتها قدم زدنهایم با این دو شاهکارتان همراه شد.
⬅️ البته این روزها آن حال و احوال خراب را ندارم و باز هم برگشتهام به زمانی که «همه چیم یار» را میخواندم و به شکلی دیوانهوار به آینده و معجزه امیدوارم. خلاصه اینکه شما چسبیدهاید به روزگار من. تولدتان مبارک
@f_fakhrabadi