🔍فیلیپ جنسون در سال ۱۹۳۲، با هدفی مشخص برای تعریف سبکی بین المللی، نمایشگاه بین المللی معماری مدرن را در موزه هنرهای مدرن سرپرستی کرد. او به عنوان مدیر مهمان در همان موسسه در سال ۱۹۸۸ در كنار مارك ویگلی، مسیر متفاوتی را انتخاب کرد. او به جای تاکید بر معماری موجود که برگرفته از یك سری اصول طراحی سفت و سخت و یکنواخت بود، مجموعه ای از آثار معمارانی را جمع آوری كرد که رویکردهای متنوع آنها نتایج مشابهی در طراحی به همراه داشت. طراحانی که وی انتخاب کرد امروز معمارانی نام آشنا هستند که تاثیری عمیق بر تمامی سطوح معماری در مقیاسی بی بازگشت داشته اند؛ پیتر آیزنمن، فرانک گری، زاها حدید، رم کولهاس، دانیل لیبسکیند، برنارد شومی، ولف پریکس . . .
🔍. . . پروژه ی بازْطراحی مرکز شهر مِلوْن سِنا که اواسط دهه 90 توسط ولف پریکس و دفتر معماری کوپ هیملبلا ارائه شده است، به موازات بازتعریف گونه برخورد با مفاهیم پایه ای شکل دهنده به فضای شهری همچون؛ تنوع و تفاوت، بالا و پایین، تراکم و خلا، شلوغی و سکوت، گرما و سرما، ظرافت و سختی، مبهم بودن و وضوح تلاش می کند به متغیرهایی همچون تراکم، پیچیدگی و ارتفاع نیز پاسخ های ـ در زمان خود ـ تازه ای دهد و تصویری بکر و خام و پرداخت نشده و البته زمخت از فهم دیکانستراکتیویستی نسبت به فرم و برنامه و مقیاس تبیین نماید، رویکردی که شاید امروز کمتر اینگونه در اثار ولف پریکسِ معاصر و تجربیات حرفه ای دفتر کوپ همیلبلا رخ نشان دهد و شاید از همین رو باشد که اهمیت مرور مجدد این پروژه را دو چندان می کند. . .