🕘 #کاروان_عشق #حلال_مشکلات ❣❣❣❣87
❣❣❣❣🎤 راوی : یکی از دوستان شهید
از جبهه برمیگشتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فکر؛ الان برسم خانه همسرم
و بچه هایم از من پول میخواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم!
سراغ کی بروم؟ به چه کسی روی بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت.
سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلاً نمیدانم چه کنم!
در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد تا من را دید از موتور پیاده شد، مرا در آغوش کنید. چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی میخواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟!
گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولی مهم نیست.
دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس در آورد.
گفتم: به جون آقا ابرام نمی گیرم، خودت احتیاج داری .
گفت : این قرض الحسنه است . هروقت حقوق گرفتی پس می دی . بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت.
آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه
حلال مشکلات شده بود.
#ادامه_دارد.....
❣❣❣❣❣❣❣❣📚 برگرفته از کتاب
#سلام_بر_ابراهیم 🆔 @entezar_ikiu 📡