Смотреть в Telegram
🔰⛽️دوستان همه چیز در مورد کلمه back: (Noun) (Verb - use participle) (Adjective) (Adverb) American English phonetic:  bæk British English phonetic:  bæk مشاهده مترادف و متضاد انگلیسی (adjective) end Synonyms: aback, abaft, aft, after, astern, back of, backward, behind, final, following, hind, hindmost, in the wake of, posterior, rear, rearmost, rearward, tail Antonyms: front (adjective) from earlier time Synonyms: delayed, elapsed, former, overdue, past, previous Antonyms: future (noun) end part Synonyms: aft, back end, backside, extremity, far end, hindpart, hindquarters, posterior, rear, reverse, stern, tail, tail end, tailpiece Antonyms: front (verb) support Synonyms: abet, abide by, advocate, ally, angel, assist, bankroll, boost, champion, countenance, encourage, endorse, favor, finance, give a boost, give a leg up, give a lift, go to bat for, grubstake, sanction, second, side with, sponsor, stake, stand behind, stick by, stick up for, subsidize, sustain, underwrite, uphold Antonyms: discourage, dissuade (verb) put in reverse direction Synonyms: backtrack, drive back, fall back, recede, regress, repel, repulse, retire, retract, retreat, reverse, turn tail, withdraw Antonyms: advance, go forward عقب، پشت (بدن)، پس، عقبی، گذشته، پشتی، پشتی کنندگان، تکیه گاه، به عقب، درعقب، برگشت، پاداش،جبران، ازعقب، پشت سر، بدهی پس افتاده، پشتی کردن،پشت انداختن، بعقب رفتن، بعقب بردن، برپشت چیزی قرارگرفتن، سوارشدن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن - my back hurts - پشتم درد می‌کند. - usually a stool does not have a back - معمولاً سه‌پایه پشتی ندارد. - in the back of the room - در عقب اتاق - the back of his leg - پشت ران او - the back of the hand - پشت دست - the back of a carpet - پشت فرش - the back of a knife - پشت چاقو، لبه‌ی کند چاقو - put some back side into the work! - پشتکار به خرج بده! - back country - دهات دورافتاده - back pay - حقوق عقب‌‌افتاده - a back copy of a newspaper - نسخه‌ی قدیمی روزنامه - a back step - گامی به عقب - to hold back information - از دادن اطلاعات سر باز زدن - to pay one back - پس دادن، تلافی کردن - to lean back - به عقب تکیه دادن - to go back - بازگشتن، به قهقرا رفتن - he backed into the room - عقب‌عقب وارد اتاق شد. - she backed the car into the garage - ماشین را عقب‌عقب به داخل گاراژ راند. - he is backed by labor unions - اتحادیه‌های کارگری او را پشتیبانی می‌کنند. - backed by Bank Melli - تضمین شده از سوی بانک ملی - the house backs up on a lake - پشت خانه به دریاچه است. - back and fill - (کشتی بادبانی) ویراژ دادن، به چپ و راست رفتن - back and forth - پس و پیش، از یکسو به سوی دیگر، عقب و جلو - back down - جا زدن، عدول کردن، عقب زدن، عقب نشینی کردن - back off - 1- کمی عقب رفتن 2- (عامیانه) رجوع شود به: back down - back out (of) - 1- کناره‌گیری کردن، جا زدن، کنار رفتن 2- عهدشکنی کردن - back to your seats! - برگردید به جای قبلی خود!، به جای خود برگردید! - back up - 1- کمک کردن، پشتی کردن، تأیید کردن - he backed up his brother's statements - او اظهارات برادرش را تایید کرد. - back up - 2- عقب عقب رفتن، به قهقرا رفتن (back away و back out هم میگویند) 3- انباشته شدن (در اثر انسداد) - traffic backed up for one kilometer - ترافیک به طول یک کیلومتر انباشته شده بود. - back water - 1- (قایقرانی) با پارو یا پروانه‌ی موتور قایق را به عقب راندن، در جهت عکس راندن 2- از ادعای خود صرف‌نظر کردن، مجاب شدن، تصدیق کردن، لنگ انداختن - be (flat) on one's back - بیمار بودن، بستری بودن، بیچاره بودن، به زانو درآمدن - behind someone's back - یواشکی، بدون اطلاع شخص ذینفع، نامردانه - few days back - چند روز پیش - get off someone's back - (عامیانه) دست از سر کسی برداشتن، (کسی را) به حال خود گذاشتن - get (or put) one's back up - (عامیانه) 1- عصبانی کردن یا شدن 2- پافشاری کردن، سماجت کردن - go back on - (عامیانه) عهد شکنی کردن، بی‌وفایی کردن، خیانت کردن، عدول کردن، خلف وعده کردن - (in) back of - درعقب، در پشت، به سوی پشت - to come back - برگشتن، پس آمدن - to give back - پس دادن - turn one's back on - 1- پشت کردن (به نشان خشم یا تحقیر و غیره) 2- نادیده گرفتن، بی‌اعتنایی کردن، مأیوس کردن - with one's back to the wall - در تنگنا، در شرایط سخت، در موقعیت خطیر @Eng_ravan
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств