Смотреть в Telegram
چرا یاد می‌گیریم اما یاد نمی‌گیریم؟ (قسمت آخر) آنچه گذشت: ما که کلی آموزش می‌بینیم و تکنیک‌کاریم. پس چرا یاد نمی‌گیریم؟ دو دلیل. اول: علت ذهنی. دویوم: علت واقعی. پس تکنیک رسما کاتالیزور ماجراست اما ذهن و واقعیت ناتوان را توان استفاده‌اش نیست و این وسط نقش ذهن از واقعیت هم زورمندتر است. ما که می‌دانیم می‌خواهیم به کجا برسیم. پس چرا یاد نمی‌گیریم؟ تصویر ذهنی ما از هدف با تنها چیزی که نمی‌خواند واقعیت و توان ماست. هدفی انتزاعی و بی‌انتها. به درد نمی‌خورد جز به عنوان یک راهنمای کلی. ما که می‌دانیم باید مقصد تعیین کنیم. پس چرا یاد نمی‌گیریم؟ اندازه‌‌ای برایش تعریف نمی‌کنیم. پس باز هم انتزاعیست و کمتر قابل دسترسی. حالا اندازه‌ی یادگیری چقدر است؟ پرده‌ی چهارم و آخر: اندازه‌ی یادگیری مثلا می‌خواهیم نویسنده‌ی خوبی شویم. پس چرا با اینهمه تکنیک و هدف مشخص و مقصد معلوم یاد می‌گیریم اما یاد نمی‌گیریم؟ یادگیری نقطه است. ماقبلش پردازش و تغییر. پردازش و تغییرِ حاصل از انجام و تکرار. مدت زمان لازم تا رسیدن به نقطه‌ی یادگیری: تا پنج سال بعد حداقل. ذهن انبارییست شلوغ و هزارتویی بی‌پایان. گاهی روشن و گاهی تیره و بیش از هر چیزی مشغول به خودش. پس جلب توجه ذهن برای دقت، حقیقتا اراده‌ی حضرت فیل را می‌طلبد. اما ذهن کلکسیونر است. وقتی توجهش جلب شد، گنجینه‌وار جمع و جمع و جمع می‌کند و زل می‌زند و زیر و روی گنجش را نگاه می‌اندازد. جایش را عوض می‌کند و حتی ریختش را. با این حساب ذهن چطور یاد می‌گیرد؟ با اندازه. اندازه‌ی یادگیری ما، قد کشش و کشیدگی ماست. یعنی چه؟ بدون کشیدگی، اندازه‌ی قدمان هستیم. حالا دست و پا را که تا ته بکشیم، اندازه‌ی کشش‌مان هستیم و اندازه‌ی توان‌مان و اندازه‌ی یادگیری‌مان. وقتی برای برداشتن ادویه‌ی بالای کابینت خودمان را می‌کشیم، وقتی برای انعطاف‌پذیری در رقص و ژیمناستیک خودمان را می‌کشیم، آن اندازه‌ی توان و هدف ماست. خب سختی‌اش کجاست اصلا؟ چقدر می‌توانیم بدون درد در این کشیدگی بمانیم؟ کم. نه؟ دست‌مان خواب می‌رود و عضلات‌مان درد می‌گیرد. اما مدام و مشخص که تکرارش می‌کنیم، ورزیدگی، درد را می‌برد. حالا می‌توانیم بیشتر کش بیاییم. در جهات دیگر و تلاش کنیم و تا بی‌دردی در آن نقطه درد بکشیم. بی‌دردی در یک نقطه‌، یعنی یادگیری. یعنی بدون درد و ریختن غذا، قاشق را به دهان می‌بریم. چون یاد گرفتیم. بارها ریختیم تا یاد گرفتیم. اما هدف و اندازه‌اش و توان‌مان مشخص بود. برای تبدیلِ یاد نگرفتگیِ نوشتن به یاد گرفتگی، قد و حد کشش را علامت بزنیم و به آن برسیم. مثلا کشش اول، یادگیری علائم سجاوندی. کشش دوم، یادگیری فعل‌های تک‌کلمه‌ای. کشش سوم، نوشتن عناوین استخوان‌دار. کشش چهارم، واضح‌نویسی. کشش پنجم... همین. اینطوری یاد می‌گیریم. به اندازه‌ی درد و فشار کشیدگی‌مان یاد می‌گیریم. بدونِ اما یاد می‌گیریم. پرده می‌افتد. پایان.🥹 🖋 الهه علیزاده @elahehalizade1 #یادگیری
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств