Смотреть в Telegram
شادی را چگونه می‌چشید؟ صدای موزیک به همراه تنبک و هلهله کوچه را پر کرده است. خاطرم در سال‌های کودکی می‌غلتد. از روزهایی که مراسم‌ عروسی در خانه‌ها برگزار می‌شد زمان زیادی می‌گذرد. چند روزی کوچه و خیابان ریسه‌بندی می‌شد. چلچراغ‌ها زینت‌بخش خانه‌ها بود. اهل محل با صدای ساز و دهل سرخوشانه روزگار می‌گذراندند و با دعای خیر عروس و داماد را بدرقه می‌کردند‌. سادگی و دوری از تشریفات آن روزها، لطافتی دو چندان را مهمان خانه‌ها می‌کرد. ناخواسته با نوای موزیک روانه‌ی کوچه می‌شوم.   دربِ خانه‌ها یک به یک گشوده می‌‌شود. لبخندی شادمانه بر صورت بزرگ و کوچک نقش می‌بندد. گویی مدت‌هاست همگی در انتظار این حال و هوایند. همسایه‌ها را می‌‌بینم که به استقبال دوره‌گرد جوان می‌روند و انعامی از سرِ شوق به او می‌دهند. دوره‌گرد، صدای ساز را بلندتر می‌نوازد و سرش را به رسم ادب پایین می‌برد. طبل بزرگی بر دوش با موهای بور و چهره‌ای چروکیده از نامهربانی روزگار، ساز مهربانی را کوک می‌‌کند. کوچه امروز رنگ و بوی دیگری دارد. می‌پندارم شاد کردن دیگران چندان هم دشوار نیست. عفت عزیزی مهر یادداشت روز
Telegram Center
Telegram Center
Канал