@ebteda_ir🔺دربارهی جناحبندی موهوم سیاسی
جریانشناسی سیاسی یا آشنایی با
#جناحبندی_سیاسی، از سرفصلهای جذاب و پرطرفدار برای دانشجویان و دیگران است. در دورههای مختلف، معمولاً پای ثابت جلسات و کارگاهها، همین سرفصل است. مقصود هم این است که بر مبنای دستهبندی سیاسی موجود در کشور (اصلاحطلب و اصولگرا)، بدانند چه کسانی در چه جناحی قرار میگیرند.
هستهی اصلی این دستهبندیها مگر چیست؟ ظاهراً تعلق خاطر به مجموعهای از گرایشات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که در یک گروه، حلول میکند و عامل نزدیکی افراد به هم و در نتیجه شکلگیری جناحها میشود.
▫️امروزه، یکی از بیهودهترین کارها، سرگرم شدن با چنین سرفصلیست. لااقل سرگرم شدن با دستهبندی سیاسی آدمهای دههی اخیر، بسیار بیهوده است.
اعتبار معیارهای جناحبندی سیاسی، سالهاست زدوده شده و صرفاً مصرف جناحی دارد برای جنگ زرگری.
▫️نسل جدید، باید معیار جدیدی برای دستهبندی افراد و فعالان سیاسی و اجتماعی ترتیب دهد. پیشنهاد ما مبنای مهمی به نام
#عدالت_اجتماعی است. افراد را به نسبت دوری و نزدیکیشان به ایدهی عدالت اجتماعی دستهبندی کنیم.
آیا چنین دستهبندیای دشوار است؟ شاید در نگاه اول چنین باشد، اما اگر تنها بخش اندکی از تلاشهای ممتد چندین ساله را که وقف جریانشناسی موهومِ سیاسی کردهایم، معطوف به چنین مبنای اصیلی بکار گیریم، دشوار نخواهد بود.
▫️از دل این جریانشناسی اصیل، سنجههای بهشدت کاربردی و موثر بیرون میآید که در کوتاهمدت، صحنه و عرصه را شفاف میکند و نیروهای اجتماعی را در جهتی متناسب با مسائل و ضرورتهای جامعه، سامان میدهد.
شاید معیار عدالت اجتماعی، به نظر کلی و انتزاعی بیاید. ایرادی ندارد. کمی سادهترش میکنیم. میتوانیم از معیارهای ملموستری استفاده کنیم. مانند معیار
#منفعت_عمومی. افراد را به نسبت دوری و نزدیکیشان به اصل
منفعت عمومی در تصمیمگیریها و گرایشاتشان طبقهبندی کنیم.
در یک سوی طیف،
منفعت عمومی و در سوی دیگرش
#منفعت_خصوصی قرار بگیرد.
افراد و تصمیمات و مواضعشان را رصد کنیم و ببینیم به کدام سوی طیف نزدیکترند؛ آنگاه آنها را دستهبندی کنیم.
▫️برای مثال، مصوبات مجلس شورای اسلامی را مرور کنیم. چه کسانی به چه مصوباتی، چه رأیی دادهاند؟ آیا مصوبات، ناظر به
منفعت عمومی بوده یا
منفعت خصوصی؟ البته اگر مجلس به
#شفافیت_آرا، رای بدهد و ما به توزیع آرای نمایندگان دسترسی داشته باشیم!
یا در همین
#شورای_اسلامی_شهر، دستهبندی کنیم مصوبات و تصمیمات ناظر به
منفعت عمومی را و ببینیم ترکیب و سمتوسوی آرای اعضای شورا چگونه بوده است؛ آیا کفهی منافع
عمومی سنگین است یا منافع خصوصی؟ افراد در مخالفتها و موافقتها، جانب
منفعت عمومی را میگیرند یا
منفعت خصوصی را؟
جناحبندی اصلی، اینگونه شکل میگیرد و نه با برچسبهای سست و حبوبغضهای باندی.
ممکن است با معیار قرار دادن اصلِ
منفعت عمومی، شاهد قبض و بسطِ جناحها باشیم، یعنی ممکن است افراد به صورت مستمر، در یک جناح قرار نگیرند، اما ایرادی ندارد و باید همین را تقویت کنیم؛ چرا که آنچه اصالت دارد مردم است و نه بازیگران سیاسی.