#بازتاب🔖 مرتضی بزرگی
🔻چند سال قبل، دور میز شامِ یکی از مدافعانِ شعار توسعه که از تهران آمده بود، یکی از دانشجویان بیست ساله با یک سوال او را بدجور فتیله پیچ کرد. آن آقای مدیر چنان بین کلمات ذهنش، دنبال گمشده ی خود میگشت تا شاید بین آن همه مهمان کت و شلواریِ طرفدارش کم نیاورد و جواب این دانشجو را بدهد ولی نتوانست. من هم انصافاً دلم به حالش سوخت!
🔻آخر یکی نیست به این بنده ی خدا بگوید چه اصراری است که خود را با این
#شعارهای_دهان_پرکنِ از فرنگ رسیده میخواهی باسواد نشان دهی؟! این بالا نشینِ از تهران آمده شان بود با این سطح سوادش. خیرسرمان دکترا هم داشت، اما حقیقتا بدیهیات توسعه و عدالت را هم نمیدانست، همانطور که من نمیدانم!
🔻با این حال پیرو یادداشت برادر عزیزم جناب رشیدی بزرگوار در کانال "ابتدا" عرض میشود که نباید خود را خسته ی اینها کرد
اگر چه
#درد_بیخیالی اینها را باید کشید تا مبادا مثل ایشان فارغ از درد مردم شد. با این حال بعید میدانم سطح تفکر مدیران امروزی دولتمردان و کارگزاران شهرمان تا آن مرتبه باشد که حتی توان دفاع از عدالت یا توسعه و تقدم این بر آن یا آن بر این را داشته باشند! چونان که صاحبان تفکر توسعه محض در آن سوی غرب به گوشه ای خزیده اند و توان پاسخگویی به این محصولشان را ندارند!
🔻جسارت نباشد؛ ولی خدا وکیلی مدیران عزیزمان همینکه به پشت میز میروند، دیگر نه با توسعه پیش میروند نه عدالت معنا دارد. دستورالعملها و آیین نامه های من درآوردی و تو درآوردی و آن درآوردی و شبیه ساز شده و یکسری تجارب شخصیِ بیهوده و چند سال مدیریت و دیگر تمام! و بعدش روی کار آمدن مدیر بعدی و همان
#آش_توسعه و همان کاسه خالی اش برای این مردم !
🔻محصولش هم همین است که می بینیم. ملازینال سر جایش است کوی فردوس و ائل گولی هم سر جایش. بوسنی رفتن هم خاطره سازی با کت و شلوار است و بس! چنانچه قبلاً به مسکو هم رفتند و خاطره شد. اینها به
#شهرهای_فضایی هم بروند همین است که هست!
🔻برای من و این مردم که چندان هم باسواد نیستیم، واضح همان است که بود، تشخیصش هم سخت نیست. شهر را هر روز می بینیم، بناهایش، سازه هایش، خیابان و کوچه پس کوچه هایش، سلسله مجتمع های تجاری به درد نخورش و همه آنچه به هیچ درد مردم نمیخورند. حالا
#شما_هی_بروید_بوسنی! بزک نمیر بهار میاد. توریست میاد با کلی هم پول و دلار و یورو. بعد با اینها ما برای ملازینال مسیر گشایی خواهیم فرمود و کلی رفاه!
🔻این محله ها و این قشر مستضعف فقط یک هفته، آن هم چهار سال یکبار برای مدیرانِ ما محلی از اعراب دارند، فقط در
#ایام_انتخابات. ایامی که خودشان هم میدانند که این فقرا و ندارها هستند که پای آبروی مملکتشان هستند و صندوق های این محلات به آرای اینان سرسنگینی میکند. می آیند و هزار وعده ی سر خرمن میدهند و از آن طرف، مردمی هم که صادق هستند، پاک و زلال هستند و عزیز، اینان را به صداقت میشناسند و ...
🔻برای مردم تحلیل اینها سخت نیست. به من باشد اینگونه می خواهم که
اگر مدیران بومی ما یک به یک آدرس و نشانی منزلشان را به مردم بدهند آن وقت معلوم میشود اینها چند مرده حلاج اند! نه اینکه بین شان تک و توکی پیدا نمیشود، هست اما این همه ی آنچه مردم انتظار دارند نیست. خیلی هاشان هم از همین محلات به اوج قله مدیریت شرفیاب شده اند. اما گویا تقدیر مدیران ما این است که بالابلند عشوه گر نقش باز شوند و کوتاه کنند قصه زهد خواهی ما از ایشان را!
🔻اگر یک روزی برسد که شهرداران و معاونان و مدیران و وکیل و نماینده و وزیرمان در کوچه پس کوچه های ملازینال و آخر طالقانی و زورآباد عباسی و آخر سیلاب قوشخانه سکنی گزینند و صبح به صبح راهی اداره شوند تا به اصطلاح
#خدمت_فرمایند، آنوقت من هم قسم لفظ جلاله میخورم که منتظر میمانم و امیدوار، تا ملازینال هم تبدیل به ائل گولی شود،
#اگر_همه_محصول_توسعه_این_است!
🔸تصورش هم سخت است که ده مدیر همزمان از یکی از کوچه های سربالایی آخر ملازینال صد و پنچاه تا از این پله ها را پایین بیایند و
#اقامه_خدمت به مردم کنند!
آقا روح الله عزیز، خوب میدانید که با اینان،
#شهر_همین_است_که_هست...