آب و سراب ایران
ایرانی چون بر سر چهار راه زندگی میکرده است، گویی همواره منتظر تحول و خبری است. امروز را به انتظار فردا به سر میبرده و آن را به امید فردای بهتر تحمل میکرده است. پیوسته چشم به راه پیک زندگی داشته است که از راه برسد، سواری که از میان گرد بیرون آید. اینکه ایرانی توانسته است تا امروز بر سر پا بماند و تاریخ مستمر خود را لنگانلنگان به جلو بکشاند، خود داستانی دارد که باید رمزهایش را جای دیگر به دقت شکافت.
واقع امر آن است که همه حوادث کم و بیش سختی که بر او گذشته، تاریخ او را منقطع نکرده است، تا نزدیک اضمحلال رسیده، ولی بریده نشده است.
در مجموع میتوان گفت که ملت ایران شبیه به آن بوتههای صحرایی چون قیچ و گز بوده است که زندگی در شدائد را میآموزند و ریشه خود را محکم میکنند و با کم آبی و سموم و داغی و سردی خو میگیرند و چون بادهای تند بوزد و یا شنهای انبوه روی آورد سر خود را خم میکنند و از نو پس از رفع خطر، برمیافرازند و عادت کردهاند که ذخیره حیاتی در خود داشته باشند که در خشکسالی و عسرت آن را به کار گیرند.
📚 کتاب برگریزان، ص۳۱
✅کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan