چرا باید داستان بخوانیم؟ (۱)
❔ این سوال را حتما یا پرسیدهاید و یا از شما پرسیدهاند. بیایید یکبار برای همیشه تکلیف خودمان را با
#داستان مشخص کنیم و بگوییم خواندن رمان، مخصوص روشنفکران، ادبیات خواندهها و نویسندهها نیست. داستان، برای همه ماست.
🔶️ آن دسته از کسانی که چراغ احساسات در آنها کمسوتر است و به قول معروف نیمکرهچپیهای معقول، وقتی خودشان را به خواندن داستانها قانع میکنند که دستکم یک چیز به درد بخور از آن یاد بگیرند. مثلا میگویند تاریخ اروپا را از رمان
#دزیره یاد گرفتیم. یا "کافکا در کرانه"
#هاروکی_موراکامی میخوانیم که چیزی در مورد فرهنگ ژاپن دستگیرمان شود. البته شاید همینها انگیزههای قوی برای خواندن باشند. اما تمام انگیزه نیست. جواب چرایش هم این است که خوانندگان این رمانها یک راست نرفتند سراغ کتابهای تاریخ و تمدن و اطلس فرهنگهای ملل. و این یعنی داستان، یک جذابیت پرکشش برای آنها داشته.
🔶️ داستان، یک سفر کم دردسر و بیخرج است. از کسانی که میپرسند چرا داستان میخوانید بپرسید، چرا سفر میروید؟ تمام آنچه در سفر عاید آدمی میشود در مطالعه داستان هم حاصل میشود. انسان شناسی، درک موقعیتها، تجربه دردها و رنجها وشادی ها، دیدن سرانجام ملتها و.. البته قبول دارم که عینیتها بارها و بارها تجربهای بی بدیل برای انسان است تا مفاهیم انتزاعی. مثلا اگر به من بگویند یک ماه زندگی در پاریس و دیدن کوزت و ژان والژان را انتخاب میکنی یا مجموعه
#بینوایان را؟ انتخاب من بیشک اولی خواهدبود. اما همین سفر را هرگز به طور عینی به درسدن آلمان در جنگ جهانی دوم نمیروم و ترجیح میدهم به جای آن
#سلاخخانه_شماره۵ را با لذت بخوانم.
🔶️ بیراه نگفته اند آنها که داستان نمیخوانند، تنها یک بار زندگی میکنند.
#رمان به تدریج خوانندهاش را وادار میکند در جهانی که با آن رو به رو شده موضع بگیرد و منفعل نباشد. بیاندیشد و احساس کند و در فرآیند کنش و واکنش قرار بگیرد. گاهی در خلال داستان احساس میکنیم چقدر آدمهای این قصه را میشناسیم. رفتارشان برایمان قابل پیشبینی است. گاهی از واکنش آنها غافلگیر میشویم. داستان به ما میگوید انسانهایی وجود دارند که اینگونه زندگی میکنند: درست بر خلاف کلیشههای ذهنی ما تصمیم میگیرند. عجیبند. قابل تحسینند. کمیابند، اما هستند.
#دوزیست