.
ای زمانه ی عجیب ! پس به من بگو چه کنم؟ بگو چی ها را باید به یک ورم بگیرم و چی ها را نه؟ کجا بپرم وسط و مداخله کنم؟ کجا بشینم و صبر پیش گیرم؟ کجا عکس پروفایلم را سیاه کنم؟ و کجا هشتگ و استوری بذارم؟ و کجا استوری و هشتگ از زیر پتو چه فایده؟ و کجا بنشینم و زار زار گریه کنم؟ و کجا گریه که کار نشد، پاشم یه کاری کنم. کجا به خیابان بریزم و کجا برم بمیرم اصلا و کجا بودن به از نبود شدن خاصه در بهار؟ (حالا که آبان است.). کجا سرم را مثل برف توی کبک /ببخشید/ کجا سرم را مثل کبک توی برف کنم ؟ کجا چی کار کنم؟ کجا بمانم و پس بگیرم و کجا جمع کنم بروم ازین مملکت؟ کجا هرچی از دهنم درمیاد بگما و کجا بابا صلوات بفرستم؟ کجاها سلیطه بازی دربیارم و اول و آخرشان را یکی کنم؟کجا هیچی نگویم و نجابت کنم؟مثل اسب... یا قورباغه که وقتی توی آب می اندازندش و اگر آب را کم کم بجوشانی نمیفهمد تا آب پز میشود. و هم اکنون قورباغه ای ام که اسب نجیبیست.
ای زمانه، ای زمانه عجیب که سرمان را نصف شب در خانه مان میبُری و توی خیابان ناکارمان میکنی و دم مترو یک هو فشارمان میفتد و کله مان هی تالاپی این ور و آن ور میخورد و ادای حال بدا را درمیاوریم. پس بهم بگو من کجا بروم و چکار کنم ؟ چی ها را به یک ورم بگیرم و چی ها را به کدامین ورم؟ این ورم یا آن ورم؟یا نه این ورم نه آن ورم؟
اشکالی ندارد،یک کاریش میکنیم.سرت سلامت مشتی... بابا، نازنین ، ... من اگه تاریکم غمی نیست، همه ی پنجره ها ارزونی تو، به جهانی خوب و دیدنی بیندیش...
#عروسکهای_دوزلی