📚داستان های جالب وجذاب📚

#دوستی_های_خطرناک_مجازی_2
Канал
Логотип телеграм канала 📚داستان های جالب وجذاب📚
@dokhtaran_bПродвигать
17,5 тыс.
подписчиков
14
фото
2
видео
852
ссылки
بهترین داستان های جالب وجذاب را ازین دریچه دنبال کنید
🐚‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
داستان_دردناڪ_واقعی
عنوان داستان #دوستی_های_خطرناک_مجازی_2

قسمت دوم

شوهرم ڪه منو میزد میرفت بیرون شبا ڪه میومد وقتی تو اتاقمون تنها بودیم ازم معذرت میخواست و ازدلم درمیاورد
منم چون میدونستم شوهرم تقصیری نداره ڪینه ای ازش به دل نداشتم و باهاش دعوایی چیزی هم نداشتم و باهاش زود آشتی میڪردم فقط صبر میڪردم ڪه صبر بهترین نعمت خداوندی هست صبر میڪردم چون میدونستم ڪ پشت هر سختی یڪ آسانی هست میگفتم خدایا خودت منو در مقابل این سختیا استوار نگه دار تا بتونم زیر این امتحان و سختی ک واسم در نظر گرفتی بتونم از پسش بربیام همیشه از خداوند صبر جمیل میخواستم

شوهرم منو دوس داشت ولی گرگای اطراف نمیزاشتند
مادرشوهرم همیشه میگفت زن مث ڪفش میمونه ڪهنه ڪ شد میتونی بندازیش دور خودم میبرمت ی جایی دومادت میڪنم اینقد توی گوشش خوند شوهرمو جدی جدی ازم گرفت

یک سال گذشت از ازدواجمون خدابهمون ی پسر داد
ولی شوهرم از نصیحتای مادرش خیلی باهام بد شد دیگه شوهرم بدون گفتن مادرش منو میزد دیگه شوهرم وقتی شبا تو اتاقمون تنها بودیم ازم معذرت نمیخواست.
شوهرم از زمین تا آسمان اخلاقش فرق ڪرده بود
خیلی بی محبت و سرد باهام رفتار میڪرد شبو روزم شده بود گریه آه خدای من درددل زیاده
شوهرم واسه خودش ی دوس دختر پیدا ڪرده بود و باهاش رابطه داشت جلوی من باهاش اس ام اس بازی میڪرد حرف میزد منم نمیتونستم چیزی بگم بخاطر بچم بیشتر صبر میڪردم ڪ مبادا طلاقم بده بچم بی مادر بشه
خیلی با رفتارای بدش و ڪاراش افسردگی گرفته بودم تو اون روزا خیلی احتیاج ب محبت داشتم ولی.....شوهری داشتم ڪ ب ڪس دیگه ای محبت میڪرد....
منم ڪم ڪم شوهرم از دلم میرفت دیگه دوسش نداشتم....

.چهار سال از زندگیم گذشت خداوند ی اولاد دیگه بهمون داد ی دختر ڪ واقعأ عاشقش بودم البته اولاد فرق نمیڪنه ولی نمیدونم چرا دخترمو اینقد دوس داشتم حتی ڪ وقتی میخوابید بیدارش میڪردم دلم واسش تنگ میشد

عاشق بچه هام بودم باخودم عهد ڪردم گفتم حالا ب جای یڪی دوتا بچه دارم بخاطر اینام ڪ شده بیشتر دربرابر سختیا صبور باشم همونطورم شد خدا دلی بزرگ و صبور بهم داده بود مادرشوهرم پدرشوهرم از همه مهمتر شوهرم سه نفری منو عذاب میدادن ولی صبر میڪردم
ی روز ڪ داشتم از خونه خالم میومدم ی پسره تا تو ڪوچمون دنبالم ڪرد هی اصرار داشت شمارشو بردارم منم ڪ رفتار شوهرمو میدیدم بی محبتیاشو میدیدم شمارشو برداشتم😰

#ادامه_دارد....


https://t.center/dokhtaran_b
🐚‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌