رفتی و با رفتنت یک شهر خالی مانده است
آدمکهای دروغین بین شالی مانده است
روی خاک کوچه با هر قطره ی خونت هنوز
ردّ پای گرگهای این حوالی مانده است
آرزوی مزرعه در فصل گندمزار مُرد
هر جوانه روبه رو با خشکسالی مانده است
صلح با کفتار اصلا در مرام شیر نیست!
نیست شیر و بیشه دست هر شغالی مانده است
پاسخ فریاد حق را با گلوله میدهند
منطق جنگ است با خون، کَی سوالی مانده است؟
در درام دلقکان مضحک بی آبرو
سلطنت در دستِ مشتی لااُبالی مانده است
به قلم
✍️: #سلینا_آزاده
دکلمه و میکس
🎙️🎛️ : #حیدریار
https://t.center/dkhaidaryar