🔶متن منتشر شده توسط کمال صالحزاده دانشجوی اعتصاب غذا کردهی دانشگاه هنر
چون میترسیدم که نتونم اعلام نکردم. شنبهی هفتهی پیش، جز کمی قند و بستهای نون خشک هر خوردنیای که داشتم جمع کردم و بردم گذاشتم جلوی ورودی پارک نزدیک خونهم. برگشتم خونه و اعتصاب غذام رو شروع کردم با روزی دو حبه قند و کمی نون خشک. مساله همون حقوق طبیعی و اولیهی پایمالشدهست که چند ماه براش کف خیابون بودیم و به خاطرش از داخل و از خارج ما رو اغتشاشگر و آشوبگر و تروریست و تجزیهطلب دونستند:
۱.حقوق برابر همهی شهروندان و لغو تمامی قوانین ستمگرانه و تبعیضآمیز علیه زنها و جامعهی رنگینکمانی
۲.حق انتخاب پوشش برای همهی شهروندان و به ویژه زنها
۳.آموزش چندزبانه و منعطف(به زبان مادری، به زبان مشترک(فارسی)، به زبان بینالملل(انگلیسی))
۴.پایان دادن به اشغال فرهنگی کشور و به ویژه اشغال فرهنگی چندلایهی پیرامون
۵.لغو کامل حکم اعدام
۶.آزادی همهی زندانیان سیاسی؛ چه زندانیان خیزش ژینا، چه قبل آن
همه میدونیم جمهوری اسلامی اگه این حقوق طبیعی و بسیاری از حقوق دیگه رو پایمال نمیکرد جمهوری اسلامی نبود. اینجا به عنوان یه دانشجو روی صحبتم با محمدرضا حسنایی رئیس
دانشگاه هنر تهرانه. یا همهی اساتید و دانشجوهای توبیخشده، تعلیقشده، اخراجشده، ممنوعالورود و هر نوع محرومیت دیگهای بدون هیچ قیدوشرطی و با احترام همین هفته به
دانشگاه بازخواهند گشت یا استعفا خواهی داد تا نفر بعدی این کارو بکنه.
تا وقتی که یکی از این دو خواسته(بازگشت همهی اساتید و دانشجویان یا استعفا) انجام نشه به اعتصاب غذا ادامه خواهم داد؛ حتی به قیمت جانم. از امروز(روز دهم) دو حبه قند و نون خشک رو هم قطع میکنم.
«برای زن، زندگی، آزادی... برای تکثر و همبستگی... برای حقوق برابر همهی شهروندان در ایرانی روادار»
«بۆ ڕێگەی سەركەوتن و شادی...
بۆ ژن، ژیان، ئازادی...»
بەرخۆدان ژیانە....
#اعتراضات_دانشجویی #دانشگاه_هنر_تهران نهم اسفند۱۴۰۱