یکی از شگفتانگیزترین واقعیتهای کیهان این است که فاقدِ هر رنگ و صدا و بویی است. در واقع، این ابزارهای ادراکی ماست که کیهان را رنگی و صدادار و بودار میفهمد، ابزارهایی که در ما پدید آمدهاند تا در جهان بقا پیدا کنیم و از بین نرویم و آن را آنگونه که متناسب با خودمان است درک کنیم، نه آنگونه که جهان واقعاً هست.
هر جانداری تقریباً جهان را، متفاوت با ما، بهشکلی ویژهی خود میبیند و ادراک میکند. از همین رو، میتوان گفت که جهان را آنگونه که واقعاً هست هیچ جانداری نمیتواند کاملاً ادراک کند.
از مرزهای حیات زمینی فراتر برویم. حتی اگر روزی روزگاری با یک موجود بیگانهی فرازمینی با هوشی صدها بار بیشتر از انسان هم برخورد کنیم، میبینیم او هم محصور در ابزارهای ادراکیِ خود است.
چشم انسان بین ۳۰ تا ۶۰ فریم در ثانیه تصویر ثبت میکند یعنی در واقع چیزی که به مغز میرسد ۳۰ تا ۶۰ تصویر در ثانیه است. اما مغز بهگونهای این عکسها را تفسیر میکند که گویی ما روندی پیوسته و ممتد از اتفاقات را میبینم. این در صورتی است که هیچ پیوستگیای وجود ندارد و همه بازیهای مغز است که تصایر گسسته را بهشکل روندی بههمپیوسته در ذهن ما ایجاد میکند.
ادراکِ زمان هم، از این رو، ناشی از همین پدیده است. مغز بهراستی میپندارد همهی وقایع به دنبال هم و در روندی غیر قابل بازگشت اتفاق میافتند. در صورتی که چنین نیست. اگر این نوع سیستم تفسیر در مغز نبود، امکان نداشت ما درکی از گذر زمان داشته باشیم.
هر چیزی که از زمان میدانیم از همین بههمپیوستگیِ تکفریمها ناشی میشود. این واقعیت دربارهی سایر جانداران هم صدق میکند. همین تصاویری که ما از جنبوجوشهای پیرامونی میبینیم، جانداری دیگر بهشکلی سریعتر یا آهستهتر (اسلوموشن) میبیند.
چشمان مگس بهصورت میانگین ۲۵۰ فریم در ثانیه را ثبت میکند و میبیند (هرچند بازهای از ۱۲۰ تا ۳۰۰ فریم در ثانیه را برای این حشره ذکر کردهاند). در واقع، مگس تمامی حرکات ما را بهشکل اسلوموشن میبیند و بههمین دلیل است که کشتن آنها برای ما اینقدر سخت است و مدام از دست ما فرار میکنند.
دید انسان هم در شرایط مختلف البته تغییر میکند. در شرایط شدیداً استرسزا چشم ممکن است تا ۸۰ فریم در ثانیه هم ضبط کند. افراد هنگام اتفاقات بسیار ناگهانی و ناگوار، مثل سانحهی رانندگی، گذر زمان را بهگونهای دیگر گزارش میکنند؛ انگار یک ثانیه برای این افراد یک دقیقه گذشته است. این پدیده ناشی از همین تفاوت در فریمهای دریافتی از چشم است.
جالب است که چشمان لاکپشت فقط بین ۱۰ تا ۱۵ فریم در ثانیه ثبتِ تصویر میکند. به همین دلیل، دنیای اطراف لاکپشتها تندتر در جنبوجوش است.
این احتمال هست که با پیشرفت در زمینهی علوم اعصاب (نوروساینس) بتوان مراکز پردازش بینایی در مغز را بهگونهای دستکاری کرد که فریمهای بیشتر یا کمتری در ثانیه ببیند، یعنی انسان قادر شود از نگاه جانداران مختلف جهان را ادراک کند. در این صورت، فهم آدمی از مفهوم زمان هم دستخوش دگرگونی میشود و درست به همین دلیل است که واقعاً اصلاً نمیدانیم بیگانگان هوشمند فضایی جهان و از جمله ما را چگونه ادراک میکنند.
البته هنوز هم در نحوهی ادراک مغز پستانداران که با ما خویشاوندی نزدیک دارند پرسشهای بیجوابِ بسیاری داریم، چه رسد به بیگانگان.
برای این کار، باید خودِ چشم را از نو طراحی کنیم، چون شبکیهی چشم انسان نیز محدودیت دارد. از آن مهمتر اینکه هنوز نمیدانیم اگر مغز انسان با چشم دیگری جهان را ببیند، آن را چگونه تفسیر میکند. شاید هم چنین قابلیتی در مغز نهفته باشد که خودش را با ابزار جدید تطبیق دهد.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar