چه میشد عمق دلتنگی پناه آخرم بودی
برای گم شدن در خود توراه آخرم بودی
چه می شد قصه ی ماهم شبیه شعرهابود و
تو عشق روزها و سال و ماه آخرم بودی
میان این شب زخمی چه میشد با تب عشقت
طلوع یک رهایی در پگاه آخرم بودی
بیا و مهربانی کن که حتی لحظه ی رفتن
زلال مهربانی در نگاه آخرم بودی
خدا وقتی که آدم را برای عاشقی آورد
گمانم زیر لب گفته ، که آه آخرم بودی
دلم را مفت بخشیدم ، تو هم انگار فهمیدی
که شاید آخرین عشق و گناه اخرم بودی