دستچین

#احمد_زیدآبادی
Канал
Логотип телеграм канала دستچین
@dastcheanПродвигать
1,39 тыс.
подписчиков
8,56 тыс.
фото
3,13 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
دو كلمه حرف حساب، كمى تماشا، جرعه‌اى موسيقى
К первому сообщению
باتلاقی و این همه مشتاق!

پاستور یک باتلاق واقعی است! هر کس آنجا رحل اقامت گزیند، رفته رفته در آن فرو می‌رود!
کسی که آنجا می‌نشیند مشخص نیست دقیقاً چه اختیاراتی دارد؛ اما مشخص است که از همه طرف تحت فشار است و باید در مقابل طیف بی‌نهایت وسیعی از کانون‌های پراکندۀ قدرت و افراد ذینفوذ با منافع کاملاً متعارض پاسخگو و تأمین کنندۀ منافع متضاد هر یک از آنها باشد؛ کاری که تمام دستگاه دولت را فلج می‌کند!
با چنین وضعی من مانده‌ام که این جایگاه چرا برای همۀ طیف‌ها اینقدر جاذبه دارد به طوری که برای تصرف آن سر و دست می‌شکنند و حتی زیر پای رفقای خود را خالی می‌کنند!
در خارج از کشور و حتی در داخل، عده‌ای مرتب تحلیل می‌کنند که ساختار قدرت سیاسی در ایران کاملاً متمرکز و فردمحور است. در واقع تنها چیزی که در این ساختار دیده نمی‌شود، همانا تمرکز قدرت است. از قضا پراکندگی قدرت از حد ملوک‌الطوایفی هم گذشته و کارش به نوعی تعارض دائمی بین کانون‌های رسمی و نیمه‌رسمی و پیدا و پنهان صاحب قدرت کشیده است. هر چه هم وضع دشوارتر می‌شود، گویی حرص قدرت هر یک از آنها نیز فزونی می‌گیرد. ظاهراً رحمی هم در کار نیست!
اصلاح این وضع در درجۀ نیاز به یک انقلاب فکری و بینشی و تغییر بنیادینِ زاویۀ نگاه مسئولان اصلی کشور به امر زمامداری دارد. اگر این اتفاق رخ ندهد؛ دو سناریوی دیگر قابل پیش‌بینی است. نخست اینکه یکی از همین کانون‌های پیدا یا پنهان قدرت از این وضع بی‌تصمیمی نگران شود و با بسیج نیروهای وفادار به خود، در صدد حذف کانون‌های موازی قدرت و یکپارچه‌سازی آن برآید. چنین اقدامی اما کاری بی‌نهایت دشوار است و موفقیت آن هم تضمین شده نیست.
دوم آنکه مجموعۀ فشارهای متعارض کانون‌های پراکندۀ قدرت، همین وضعیت بی‌تصمیمی را تداوم بخشد و کشور را در منجلابی از بحران و هرج و مرج غرق سازد.
بنابراین، جامعۀ ما برای رهایی از این وضعیت راه‌های معجزه‌آسایی پیش رو ندارد. هر کس وعده‌اش را می‌دهد، اسیر توّهم یا در اندیشۀ فریبکاری است. پس بهتر است همان اصلاح بینشی رخ دهد. این هم به توانِ متقاعدسازی و صبر و حوصله و کمی هم رحم و مروت نیاز دارد؛ چیزهایی که در جامعۀ ما به مثابۀ کیمیا شده است!
عجب گیری افتادیم خدایا!
باتلاقی و این همه مشتاق!

پاستور یک باتلاق واقعی است! هر کس آنجا رحل اقامت گزیند، رفته رفته در آن فرو می‌رود!
کسی که آنجا می‌نشیند مشخص نیست دقیقاً چه اختیاراتی دارد؛ اما مشخص است که از همه طرف تحت فشار است و باید در مقابل طیف بی‌نهایت وسیعی از کانون‌های پراکندۀ قدرت و افراد ذینفوذ با منافع کاملاً متعارض پاسخگو و تأمین کنندۀ منافع متضاد هر یک از آنها باشد؛ کاری که تمام دستگاه دولت را فلج می‌کند!
با چنین وضعی من مانده‌ام که این جایگاه چرا برای همۀ طیف‌ها اینقدر جاذبه دارد به طوری که برای تصرف آن سر و دست می‌شکنند و حتی زیر پای رفقای خود را خالی می‌کنند!
در خارج از کشور و حتی در داخل، عده‌ای مرتب تحلیل می‌کنند که ساختار قدرت سیاسی در ایران کاملاً متمرکز و فردمحور است. در واقع تنها چیزی که در این ساختار دیده نمی‌شود، همانا تمرکز قدرت است. از قضا پراکندگی قدرت از حد ملوک‌الطوایفی هم گذشته و کارش به نوعی تعارض دائمی بین کانون‌های رسمی و نیمه‌رسمی و پیدا و پنهان صاحب قدرت کشیده است. هر چه هم وضع دشوارتر می‌شود، گویی حرص قدرت هر یک از آنها نیز فزونی می‌گیرد. ظاهراً رحمی هم در کار نیست!
اصلاح این وضع در درجۀ نیاز به یک انقلاب فکری و بینشی و تغییر بنیادینِ زاویۀ نگاه مسئولان اصلی کشور به امر زمامداری دارد. اگر این اتفاق رخ ندهد؛ دو سناریوی دیگر قابل پیش‌بینی است. نخست اینکه یکی از همین کانون‌های پیدا یا پنهان قدرت از این وضع بی‌تصمیمی نگران شود و با بسیج نیروهای وفادار به خود، در صدد حذف کانون‌های موازی قدرت و یکپارچه‌سازی آن برآید. چنین اقدامی اما کاری بی‌نهایت دشوار است و موفقیت آن هم تضمین شده نیست.
دوم آنکه مجموعۀ فشارهای متعارض کانون‌های پراکندۀ قدرت، همین وضعیت بی‌تصمیمی را تداوم بخشد و کشور را در منجلابی از بحران و هرج و مرج غرق سازد.
بنابراین، جامعۀ ما برای رهایی از این وضعیت راه‌های معجزه‌آسایی پیش رو ندارد. هر کس وعده‌اش را می‌دهد، اسیر توّهم یا در اندیشۀ فریبکاری است. پس بهتر است همان اصلاح بینشی رخ دهد. این هم به توانِ متقاعدسازی و صبر و حوصله و کمی هم رحم و مروت نیاز دارد؛ چیزهایی که در جامعۀ ما به مثابۀ کیمیا شده است!
عجب گیری افتادیم خدایا!
#احمد_زیدآبادی
#ساختمان_پاستور
#ساختار_پراکنده
#منازعه_قدرت
#ملوک_الطوایفی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
از دو حال خارج نیست!

تا همین چند سال پیش، در سلول انفرادی، بازجو فریاد می‌زد: اعتراف کن که براندازی وگرنه پوست از کله‌ات می‌کِنم!
پاسخ من هم این بود: تمام نوشته‌ها و گفته‌ها و فعالیت‌هایم طبق قانون بوده و هیچ اقدام براندازانه‌ای نداشته‌ام.
او: ببین! ما اینجا خودمون آخرِ این پدرسوخته بازی‌ها هستیم! از دو حال خارج نیست. یا تو به جمهوری اسلامی معتقدی یا نیستی! اگر معتقدی چرا برای نظام قلم نمی‌زنی؟ و اگر معتقد نیستی یعنی براندازی! بقیه‌اش هم شرَّ و ورِّه!
من: کی گفته که فقط از دو حال خارج نیست؟
او: من می‌گم! حالا یا مثل بچۀ آدم اعتراف می‌کنی و نادم می‌شی یا دستور داریم بِکِشیمت بالا! این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری‌ها نیست! اینجا خر داغ می‌کنیم!
*****
به هر زحمت و مصیبتی بود آن دوران پشت سر گذاشته شد... در بیرون هنوز نفسی تازه نشده بود که عدۀ دیگری به سراغ آمدند و پرسیدند: تو چرا دو دستی چسبیدی به این نظام و ول‌کن نیستی؟ در پاسخ‌شان گفتم: کجا چسبیده‌ام به این نظام؟
آنها: تو اصلاح‌طلبی یا برانداز؟
من: اصلاح‌طلب مصطلح نیستم، برانداز هم نیستم!
آنها: نه، نشد دیگه! از دو حال که خارج نیست. یا براندازی یا نیستی! اگر براندازی که باید رسماً اعلام کنی و از مردم بخواهی بریزن تو خیابونا و اینها را ساقط کنن یا نیستی که در آن صورت فرقی نمی‌کنه چی باشی! خواه ناخواه مدافع حکومت و یکی ازعوامل استمرار و استحکام و بقای آنی!
من: کی گفته از دو حال خارج نیست؟
آنها: کی گفته؟ یعنی نمی‌بینی کی داره می‌گه؟ ما داریم می‌گیم! ببین، دیگه ماجرا تمومه. یا اون ورِ خطی یا این ور خط! وسط بازی هم نداریم. وسط بازی یعنی اون ور خط! با کسی تعارف هم نداریم!
*****
حالا این وضعیت همینطور ادامه دارد تا ببینیم بعدش قراره کی بگه از دو حال خارج نیست! گویا این وسط خودِ ما که کلاً هیچکاره‌ایم و این یا آن باید برای‌مان تعیین تکلیف کنند که چه کاره باشیم!
حقوق شهروندی هم که می‌گن دقیقاً همینه!
#احمد_زیدآبادی
#زندان
#بازجو
#براندازی
#حقوق_شهروندی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii