Смотреть в Telegram
از اتاق خارج شد و دروازه را محکم بست از جایم بلند شدم و زود لباس‌هایم را تبدیل کردم و رفتم طرف آینه به صورت خون پُر خود دیدم بینی ام بی‌جای شده بود و زیاد درد داشت دستم را طرف بینی خود بوردم و یکمی تکانش دادم چشم‌هایم از درد زیاد پُر از اشک شد نفسی عمیقی کشیدم، و دستمال کاغذی را برداشتم و صورتم را پاک کردم بعد چند تکه از دستمال را به دهنم گذاشتم و بینی ام را یکمی سر جایش بوردم دستمال را از دهنم پس کردم نفسی عمیقی کشیدم وجودم درد نداشت بلکه، قلبم درد داشت که همیشه وقت یکی از نزدیکانم بالایم ظلم می‌کردند اول پدرم حال هم شوهرم... او شوهر من نبود، شوهر یک دختر این‌قدر پست نمی‌باشد و اولین روز زندگی مشترک شان را این‌طور آغاز نمی‌کرد... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌╭─┅──═ঊঈ🦋ঊঈ═──┅─╮      @Dastanhayiziba        ╰─┅──═ঊঈ🦋ঊঈ═──┅─╯
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств