کافه کتاب

#کافه_داستان_شماره1_بخش2
Канал
Логотип телеграм канала کافه کتاب
@cketabПродвигать
3,51 тыс.
подписчиков
1,99 тыс.
фото
13
видео
582
ссылки
ادمین : @baahaaram ادمین بخش کتاب: @NeginMRF ( تبادل فقط با کانال های همسو +7) "با پوزش، فعلا تبادل تکی نداریم، تماس نگیرید"
خلاصه ای از بخش دوم، شماره اول نشریه اینترنتی کافه داستان، مهر 93.

بخش دومِ شماره اول کافه داستان با نام داستان شامل بخشی از رمان "گمشو، لکه لعنتی" نوشته "محمود حسینی زاد" و 4 داستان کوتاه با نام های "هپروت" نوشته "علی کرمی"، "ضمیر مستتر نَحنُ" نوشته "رامبد خانلری"، "آبی کمرنگ" نوشته "آزاده حسینی" و " خانم زیبا" نوشته "مهدی عزتی" می باشد. در ادامه برگزیده هایی از هر داستان را بخوانید.

...تو نخواهی توانست این ها را پاره کنی. این ها از جنس ذهنند، ذهن من، خیال های من. تو نمی توانی خیال را پاره کنی. چون تو خودت خیال منی... (بخشی از داستان "هپروت" نوشته "علی کرمی")

...هزار بار خواسته ام که بگویم ممصادق، بی خود و بی جهت دلت به معجزه ی این ما ی نامرئی میان کلمات سوره فیل خوش است. ته ته ته اش، آن آخر، هیچ معجزه ای وجود ندارد. حتی پرِ لای کتابت هم اجاق کور است. کدام پر؟ کدام بچه؟ شاید حالا ترجمه سوره ی فیل آرامت کند. بعضی وقت ها بعضی کارها برای اتفاق های دردناک مثل آب روی آتش هستند اما این سردی بعد از این همه حرارت حتما همین روزها سرطان روده می آورد... (بخشی از داستان "ضمیر مستتر نَحنُ" نوشته "رامبد خانلری")

...ناگهان تصویر با تمام جزئیات برایش واضح می شود. او برای تو با هیچ کدام از آن هزار نفر هیچ فرقی ندارد. حتی اگر به تو برسد، دفتر آبی اش را بدهد دست تو، تو شعرش را بخوانی و دفترش را امضا کنی، باز همه این ها همان قدر بی معنی خواهد بود که آن عکس های دو نفره. خودش را توی فیلمی می بیند که دوربینی که روی تصویرش زوم کرده ناگهان عقب می رود، نما باز می شود، اول بغل دستی هایش می آیند توی تصویر، بعد همینطور دوربین دور می شود؛ شال قرمزش توی انبوهی از آدم هایی که بینشان ایستاده گم می شود... (بخشی از داستان "آبی کمرنگ" نوشته "آزاده حسینی")

جهت دسترسی به تمام مطالب این موضوع کلیک کنید: #مجله #کافه_داستان #کافه_داستان_شماره1 #کافه_داستان_شماره1_بخش2