#معرفی_کتاب🕘(داستانی واقعی و تکان دهنده از سرنوشت نجود علی دختر یمنی)
نجود در خانوادهای بسیار فقیر زندگی میکند. پدر که از پس مخارج فرزندان خود برنمیآید، تصمیم میگیرد دختر نه سالهاش را به عقد مردی بسیار بزرگتر از خودش درآورد. نجود با تمام رویاهای کودکانهای که در سر میپروراند مجبور به ازدواج میشود.
این داستان واقعیست و میتواند الهامبخش تمام زنانی باشد که حتی برای بدست آوردن کوچکترین حقوقشان هم مجبور به مبارزه هستند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"سرم گیج میرود، در همهی عمرم اینهمه آدم ندیدهام. در حیاط بیرونی دادگاه، مردم از هر سو در جنبوجوشاند: مردانی با کت و شلوار و کراوات، با پوشههای زرد زیر بغل، برخی با پوشش سنتی بلند مردان یمنی، با زنار که تا مچ پا میآید و زنانی که آنچنان بلند فریاد میزنند و شیون میکنند که حتی یک کلمه هم از حرفهایشان را نمیفهمم. خیلی دوست دارم لبخوانی کنم تا بفهمم چه میگویند، اما نقابهای سیاهشان همهچیز را، به غیر از چشمهای بزرگ و گردشان، پوشانده است. این زنان آنچنان عصبانیاند که گویی توفانی سهمگین خانههایشان را خراب کرده است ..."
#من_نجود_هستم...
#دلفین_مینویی✒#م_عطیه_میرخانی#ناشر_هیرمند☕📚@Cketab