مینیسریال One Hundred Years of Solitude براساس رمان مشهور اسپانیایی، نوشتهی گابریل گارسیا مارکز، یکی از خواندهشدهترین و محبوبترین کتابها در سرتاسر دنیاست؛ قصهی هفت نسل از خانوادهی بوئندیا طی صد سال در شهر خیالی ماکوندو با روایتی از عشق و سرنوشت و چاشنی جادو. ساخت این اثر به خاطر تعدد شخصیتها و خطهای داستانی، فضای به شدت منحصر به فرد و تعلق خاطری که عاشقهای این قصه بهش داشتن، یکی از سختترین پروژههای ممکن بود و اما خروجی به شکل باورنکردنیای یکی از بهترین کارهای نتفلیکسه. اصلا انتظارش رو نداشتم اما هم منتقدین و هم مخاطبین بالاترین نمرات ممکن رو بهش دادن. سریال شبیه به یک کتاب صوتی ساخته شده که دارای تصویره. سریال راویه و قصد داره که کتاب رو صفحه به صفحه ورق بزنه و تصویرپردازی کنه. جهان تخیلیای که نویسنده ساخته بود، به شکل فوقالعادهای، بکر و منحصر به فرد به تصویر کشیده شده. پر از رنگ و نورهای درست و قابهای شگفتانگیز. بازیگرها همه بومی و ناشناخته هستن و طی یک پروسهی بسیار طولانی انتخاب شدن. همشون عالی هستن! همه به یک اندازه درست و دقیق و باورپذیر بازی کردن و کاملا کرکترها رو به مخاطب میقبولونن. من شیفتهی شخصیتپردازیهای این سریال و داستان شدم، خصوصا کرکترهای اورسولا و آئورلیانو بوئندیا. سریال به نظرم خیلی لبریزه از همهچیز. از نظر بصری، شنیداری، عاطفی، عقلانی و حتی جادویی. یک جهانِ شلوغ و پر از جزئیات که حجم دیتایی که توی هر اپیزود بهت میده به اندازهی صد صفحه کتابه اما به هیچ وجه عجول نیست و ریتم درستی رو حفظ میکنه. چیزی که در رابطه با این سریال خیلی اهمیت داره، به تصویر کشیدن تخیل و جادوی خیالی مارکز بوده. از نظر من این اون چیزیه که میتونست باعث شکست سریال بشه، اما نقطهی قوتش شد. اگر مثل من کتاب رو نخوندید و با این جهان آشنایی ندارید، باید با یک ذهن کاملا باز به سراغش برید. باید بهش اجازه بدید که طبق منطق خودش پیش بره و نه طبق منطق شما که اگر چنین انتظاری داشته باشید، ازش لذت نمیبرید. داستان پر از حرفه؛ پر از درس و ایدههای منحصر به فرد که شبیهش رو ندیدید و نشنیدید و اینجاست تا تمامش رو به بهترین شکل بهتون عرضه کنه، فقط اگر بهش اجازه بدید طبق منطق جهان خودش پیش بره و دوستش داشته باشید. بیصبرانه منتظر فصل دوم و دیدن پنجاه سالِ دومِ این صد سال تنهایی هستم.