مینیسریال The Day of the Jackal براساس کتابی به همین اسم، قصهی یک قاتل بسیار حرفهای هست که به صورت ناشناس زندگی میکنه و در ازای پولهای هنگفت، قتلهای بزرگی انجام میده و حالا توجه یک نیروی پلیس رو شدیدا به خودش جلب کرده. قصه از این قراره و اثر از هر جهت که بهش نگاه میکنی، درسته. به شدت فیلمنامهی تر و تمیزی داره، با کمترین باگهای ممکن که توی پروژههای این مدلی معمولا اجتنابناپذیره. شخصیتپردازیهای خوبی داره و بازی ادی ردمین مثل هرجای دیگهای که تا به امروز دیدمش، محشره. کاملا چشمها و نگاه و حالات کرکترش رو داره و من هر دقیقه از دیدنش لذت بردم. اگر مانعم نشید ساعتها از ادی ردمین حرف میزنم! فیلمبرداری و اکشن سریال رو واقعا پسندیدم و از اون بهتر، تدوین درست و دقیقش بود. موسیقی به شدت یادآور سری فیلمهای جیمز باند هست و اینجا هم درست کار میکنه. چیزی که باعث شد عمیقا از این سریال لذت ببرم، ریتم و پایانبندی هر اپیزود بود که کاری میکرد همون لحظه اپیزود بعد رو ببینی. این یعنی کار خیلی درست از آب در اومده. ژانر هیجانانگیزه و باعث شد هیجان بسیار بالایی رو تجربه کنم. توی این ژانر، شاید یکی از واقعگرایانهترین آثاری بود که دیدم. جایی که حتی حرفهایها بارها و بارها به در بسته و مشکل میخوردن و هیچکاری اصطلاحا مثل آب خوردن نیست، حتی قتل برای یک قاتل حرفهای. تنها ضعف سریال از نظر من، بازی و کرکتر شخصیت پلیس هست. منطقی نیست، گیرا نیست و به اندازهی کافی قدرتمند نیست برای مقابله با شغال اما بسیار مدعیه. بارها با خودم میگفتم لطفا کاری بکن که دوستت داشته باشم اما تا آخرین سکانس از آخرین اپیزود، من توی سایدِ آدم بدهی قصه بودم و باید بگم از معدود دفعاتی بود که چنین اتفاقی واسم افتاده. آدمهای خوبِ بیجذبه حتی اگر پیروز باشن هم بین مخاطبین میبازن. من این سریال رو خیلی دوست داشتم. فکر نکنم بیشتر از این تعریف بخواد. منتظر فصل دوم هستم.