فیلم The Outrun، براساس کتابی به همین اسم، قصهی رونای ۲۹ سالهای رو روایت میکنه که اعتیاد به الکل، اون رو تبدیل به یک شکستخورده کرده. رونا برای گذروندن دوران تراپیش به محل زندگی کودکیش توی اسکاتلند برمیگرده و فیلم، روایت مسیر رستگاری روناست. فضای فیلم به شدت وابسته به المانهای بومی و قصهها و افسانههای فولکه. افسانههایی که به عنوان استعاره مطرح میشن تا افکار درونی کرکتر اصلی رو بهتر شرح بدن و این اتفاق هم میفته. روایت ملموس و باورپذیره چرا که تمام ما در زندگی این شکست و فروپاشی و سقوط رو به دلایل مختلف تجربه کردیم و یا همواره ازش ترسیدیم. فیلم ریتم بسیار آهستهای داره اما با این حال درگیر یک روایت خطی نیست و ما شاهد سکانسهایی به هم ریخته از گذشته و حال کرکتر اصلی هستیم. برای من این ریتم آهسته اتفاقا به شدت دلچسب بود، چرا که درگیر اون مسیری شدم که رسیدن به پایانش بسیار زمانبره. بازی سرشا بینظیره مثل تمامی فیلمهای گذشته اما اینجا به یک پختگی جدید رسیده. اتمسفر فیلم سرده، درست شبیه به روزهایی که لونا داره پشت سر میذاره. پر از قابهای شگفتانگیزه خصوصا قابهای مربوط به طبیعت. بعد از تماشای این فیلم و سکانس پایانی با اون متنی که برای قسمتی از کتاب بود، من هم احساس سبک شدن و رهایی کردم. فیلمی نیست که همه دوستش داشته باشن و حوصلهشون سر نره، اما فیلمیه که اگر صبور و همراه باشید شما رو از یک طوفان رد میکنه.