.
🪴قصه های اعضای کانال آرامش چهلسالگی (۳۳)
سلام ! امشب با تاکسی اینترنتی اومدم خونه
محلی که لوکیشن مبدا بود .راه باریک میشد و به همین دلیل چندتا ماشین روبروی هم راهه همدیگر بسته بودن و خب هیچکدوم هم به نفع دیگری دنده عقب نمیگرفت .راننده ی ماشینی که من سوارش بودم پیاده شد و دوستان لجوج رو به ارامش دعوت کرد و خلاصه اینکه راه باز شد
صدای ترانه ای که پخش میشد بلند و آزار دهنده بود البته شاید برای من .ازشون خواستم که صدای موزیک رو که حبیب میخوند و خوب هم میخوند کم کنن .ایشون با گفتن کلمه ی چشم این کار انجام دادن .هنوز تو خجالت چشمی بودم که ایشون بهم گفته بود که گوشیشون زنگ خورد ..صدای ترانه بسته شد
و با لحنی طلبکارانه گفت . بگووو! ...و صدای نازک یک زن از پشت گوشی میومد .من هم که
گوشام دنبالم بودو هر چه سعی کردم نشنوم این دو ایالت خود مختار کار خودشون رو کردن و درصد شنوایی من بالاتر هم رفت . پرسید کجایی کی میایی خونه ؟...مرد مهربونی که با مهربونی دیگران رو به گذشت دعوت میکرد و در جواب مسافرش که غریبه ای بیش نبود چشم میگفت و مطیع بود .با صدای خالی از محبت همراه با پرخاش مکالمه رو اینطور ادامه داد :
تو نمیدونی الان من کجام کجا باید باشم؟ قبرستون و .... قطع کرد .من سرمو کردم تو گوشی که من نشنیدم اما.......دلم شکست .
باورهای فمنیستیم به سراغم اومد و ذهن تحلیلگر من شروع کرد .میخواستم بگم آقا میشد به جای
بگو بگید
جانم ؟ ...میخواستم بگم اقا کلام مثل گلوله ی گرمی که به قلب میشینه مراقب باش میخواستم بگم زن ........
و مثنوی هفتاد من از میخواستم بگم ها که ترجیحم سکوت شد و تماشای آسفالت خیابون
با خودم گفتم: نرگس! این که آقای راننده این رفتار داشت به خودش مربوط بود .تو قرار بود چی یاد بگیری؟ دوستان! این اقا به من یاد داد که جادوگر زندگیم باشم
جادو این نیست که یه چوب رو در حال گفتن بابیدی ببیدی بو توی هوا بچرخونی و خب همه چیز اوکی بشه هست مال قصه هاست
این آقا اگرمیگفت جاااان دلم جادو نمیکرد ؟
اگر در جواب کجایی؟ میگفت دلت برام تنگ شده؟؟ جادو نمیکرد؟...اگر به جای قطع کردن
میگفت دلبر حواسم بهت هست مراقب خودت باش جادو نمیکرد ؟ ....بیاییم فقط با چندتا لغت ساده جادوگر زندگیمون باشیم. اگر
من در تو نباشه جادوگر شدن سخت نیست
نرگس قاسمیان
🎯کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi