#رمان_گل_محمدی0⃣
2⃣#پست۲۰حسین_اینجا مرقد امامـــــــــ
🕌ــــــه اگه میخواید وایمیستم اگر نه بزاریم برای برگشتن...
حانیه_الان گرمه
😓 هوا بریم قم بعد میایم سر میزنیم...
حس بدی به من میگفت امروز زندگی ات تغییر میکند...
😰حسین_شما چطور شهرزاد بانو؟
چشم میــــــ
👀ــــدوزم به حانیه...
من_برای من فرق نمیکنه ولی بیشتر دوست دارم برم جمکران وصفشو زیاد شنیدم...
🙏🏼حسین_به به چشم....اول پس میریم حوزه بعد جمکران و بعد میریم حرم حضرت معصومه...احتمالا برنامه دارن چون فردا روز دختره...
👏🏻حانیه نیشش باز شد
😀...
نیم ساعت بعد رسیدیم...که یک هو تلفن همراه
📲 حسین زنگ خورد...با تعجب نگاهش کردم...
شماره
#دادا_سید ذخیره شده بود...
حسین_جانم دادام؟
😊_...
حسین_نگو که فرمانده جامونده...
😃زد زیر خنده...
😂حانیه هم ریز میخندید...
😄_...
حسین_تورو خدا ازین تحدیدا نکن...دلم لرزید...
😆حانیه_چی میگه؟
حسین_میگه یکاری نکنین مجبورتون کنم از سینگلی درآید
😂...
_...
حسین_خب حالا کجایـــــــے؟
_...
حسین_نه بابا
😳_...
حسین_ماهم قراره دو ساعت دیگه اونجاباشیم...
حانیه_کجاس؟
حسین_جمڪران
🙃_...
حسین_خیلی خب باشه...چشم
😉_...
حسین_اوهو دادام دلش اسیره؟
😆_...
حسین_خدایی؟
😃_...
حسین_باشه ما فهمیدیم...
😂_...
حسین_نهبخدامنـــــــ
😅...
_...
حسین_علی یارت
✋🏻تماس را قطع ڪرد
حانیه_چیشد؟
😯حسین_میگه آه حانیه منوگرفت...
از کاروان جامونده هیچ ماشینی هم رد نشده از جاده که خودشو برسونه
حانیه ریز میخندید
😄حانیه_تا اون باشه سر من ڪلاه نزاره
😂از ماشین پیاده شدیم...
حسین_بزار من برم با آقای احمدی صحبت ڪنم
😌...
حانیه_نه من میرم حرفم نباشه...
دوید سمت دفتر حوزه...
یه ربعی گذشت و همراه با یه روحانی سفید پوش اومدن نزدیک ما...
حاج آقا_شما باید خانوم ایرانی باشید...
🙂سر به زیر انداختم...
من_بله حاج آقا
حاج آقا_ان شاءالله هدایت میشید ....
🙏🏼رو ڪرد سمت حانیه...
حاج آقا_از نظر بنده بلا مانع است البته باید از طلابی که قراره ازشون عڪس گرفته شه رضایت قلبی بگیرید...
☝️🏻حانیه اما خشکش زده بود...
حاج آقا دستانش را پشتش جمع ڪرد و سمت حوزه رفت...
حانیه_از کجا فهمید مسلمون نیستی؟
😐منکه نگفتم
🤐حسین با تعجب نگاهش کرد...
حسین_چی گفتی؟
😳حانیه_نه چیزی نبود....
میترسیدم
😨....دست و بالم میلرزید....هراس داشتم از آنکه بفهمی من
#دینم چیست و حتی حاظر نشوی مرا ببینی
😩@Chadorihay_bartar ❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺🚫ڪپی بدون ذڪر منبع غیر اخلاقیه
🚫نویسنده: یه بنده خدا