🌺

#قسمت_هشتاد_و_هشتم
Канал
Логотип телеграм канала 🌺
@chadorihay_bArtarПродвигать
16
подписчиков
5,69 тыс.
фото
693
видео
587
ссылок
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #رمان_حورا🦋

#قسمت_هشتاد_و_هشتم

_بفرمایید.

در باز شد و یلدا وارد شد. با لبخند روی لب و دسته گلی به دست.

_ سلام حورا جون. خوبی عزیزم؟؟

_ به به یلداخانم. بفرمایین تو دم در بده. خوبم فدات بشم چرا زحمت کشیدی؟

یلدا با چادر عربی، بسیار زیبا و معصوم شده بود. حورا از دیدنش خوشحال شده بود و لبخند رضایت بر لب داشت.
چقدر فرق کرده بود و چقدر سرحال بود.

_ چه عجب از این ورا! دو ماه گذشته و خانم تازه الان اومده دیدن ما.

یلدا نشست و گفت: وای نگو حورا جون خیلی درگیر بودم بخدا. اومدم ازت تشکر کنم واقعا کمک کردی بهم.

_ ازدواج کردی؟

ابروها و حلقه اش را نشان داد و گفت: مشخص نیست؟ بالاخره به ارزوم رسیدم.
خیلی خوشحالم بخدا. بابام وقتی فهمید چه اشتباهی کرده دلخور شد و گفت که بیان حرفای اولیه رو بزنن. بالاخره هم راضی شد و قبول کرد. شب عید عقد کردیم و الانم یه ماهه تو عقدیم.

_ ای جان خداروشکر همش تو فکرت بودم خدایی خوشحالم به آرزوت رسیدی و خوشبختی. چرا آقا دوماد نیومدن؟

_ رفته سفر دو روزه جمکران.

_ عه بسلامتی چرا بدون تو!؟

_ آخه.. نذر داشته اگه به من برسه خودش دو روزه بره جمکران و بیاد.

_ الهی زیارتشون قبول. خب خداروشکر. الان اوضاع چطوره؟

_عالی خیلی راضیم از شوهرم و خانوادش.
مادر پدرمم خیلی باهاش خوبن. حالا فهمیدن چه پسر گلیه. قرار عروسیمونم افتاد سال دیگه عید غدیر.

_ به سلامتی خوشبخت بشی عزیزم. خیلی برات خوشحالم.

– همشو مدیون توام حورا جون. ممنونم از کمکات.

_ قربونت بشم تو هیچ دینی بهم نداری گلم. همش بخاطر دل پاک و مهربونته.

_ خلاصه ممنونم ازت. این گلم تقدیم به بهترین مشاور دنیا.

دسته گل را به حورا داد و با خداحافظی از اتاقش خارج شد. حورا با خستگی برگشت خانه. از ایستگاه اتوبوس تا خانه راه زیادی نبود ولی متوجه نگاه های معنا دار همسایه هایش شد.

دیگر هیچ چیز برایش مهم نبود چه برسد به حرف مردم. بگذار هر چه می خواهند بگویند. من برای خودم زندگی می کنم.


#نویسنده_زهرا_بانو
@Chadorihaye_bartar
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃