🌺

#لاجرم_بر_دل_نشیند
Канал
Социальные сети
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала 🌺
@chAdorihay_bartarПродвигать
16
подписчиков
5,69 тыс.
фото
693
видео
587
ссылок
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
#داستانک
#امر_به_معروف
#لاجرم_بر_دل_نشیند


تابستون پارسال یه روز جمعه‌ای با دوتا از دوستام رفته بودیم بوستان بزرگ نزدیک محله‌مون. 🌲🌲👭🌲🌲

یه آلاچیق پیدا کردیم که روبروش فضای باز وسیعی بود. همونجا وسایلو چیدیم و نشستیم به صحبت و خنده.
مهری یه کیک پخته بود. تعارف کرد. خیلی خوشمزه بود. 😋
منم سه‌تا دسر زعفرونی خوشمزه درست کرده بودم، گذاشتم وسط...😋😋
چای و شکلات و دمنوش و... 🍵🍫☕️
خلاصه حسابی بخور بخور کردیم تا اینکه دیگه از این قر و قاطی خوردنا حالمون داشت به هم میخورد!! 😖😖 دست کشیدیم...

فرناز، با اینکه دختر عاقل و فهمیده‌ای بود ولی اصولا نسبت به حجاب خیلی دلِ خوشی نداشت. برای همین شالش رو برداشت.👩🏻
من اعتراضی نکردم اما اگه خودم بودم چنین کاری نمیکردم. مهری‌ هم مثل من بی‌خیال بود. میدونستیم اگه چیزی هم بگیم فرناز اوقات تلخی می‌کنه... 😒

دوباره سر صحبت باز شد و مشغول حرف زدن بودیم که دیدم یه دختر بیست و چهار پنج ساله چادری که دست یه دختر هشت نُه ساله باحجاب رو گرفته، داره از ده متری ما رد می‌شه.
از صدای خنده ما متوجهمون شد. 😯

چند قدمی اومد نزدیک ما...
یه چشممون به همدیگه بود و یه چشممون به اون دختره. 👀
داشتیم فکر میکردیم که این کیه و با ما چیکار داره⁉️
که رسید به دو متری ما و با ادب و لبخند سلام و احوالپرسی گرمی کرد و گفت: مال این محله‌اید؟
من گفتم: مال همین طرفاییم...چطور؟

با دست اشاره کرد و گفت: این خونه ماست، اگه چیزی نیاز داشتید درخدمتیم...😇

فرناز که بیشتر نگاهش به اون دختر کوچولو بود گفت: حالا این بیچاره رو چرا پارچه‌پیچ کردی؟؟ 😏

گفت: دارم از همین الان آماده‌اش میکنم که یاد بگیره آزاد باشه... 😎

فرناز با تعجب گفت: آزاد؟؟؟؟😳 اینجوری؟؟؟😆

یه لبخندی زد و گفت: آب مایه حیاته...ولی هر غواصی که بخواد بره به عمق دریا، باید لباس مخصوص بپوشه تا همون مایه حیات، رگ حیاتشو قطع نکنه...!!!☝️🏻

من و مهری از جمله‌اش خندمون گرفته بود.رو کردیم به همدیگه و شکلک درآوردیم...😜😝
اما فرناز یه نگاهی به بچه کرد و بعد با حالت خاصی گفت: ممنون از راهنمایی‌ات... اگه کاری داشتیم مزاحم میشیم...😶

همینطور که اون دوتا دختر از ما دور می‌شدن ما هم با چشمایی که از کاسه دراومده بود زول زده بودیم به فرناز...😳 😳

فرناز در کمال ناباوری شالش رو سر کرد و گفت: حرفش به دلم نشست!! لابد از دل براومده بود...😒


💟 @Chadorihay_bartar