🌺

#قسمت_شصت_دوم
Канал
Логотип телеграм канала 🌺
@chAdorihay_bartarПродвигать
16
подписчиков
5,69 тыс.
фото
693
видео
587
ссылок
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
#هوالعشق


#معجزه_زندگی_من


#نویسنده_رز_سرخ


#قسمت_شصت_دوم
.
.
.
تو بین الحرمین مداحمون روضه یی خوندبعدش هر کسی رفت برای زیارت
من نمیدونستم اول باید کدوم سمت برم
این سمت برمیگشتم حرم حضرت ابوالفضل
اون سمت برمیگشتم حرم امام حسین
دوراهی سختیه😭

مادر جون و فاطمہ ایستاده بودن
حلما_بریم سمت حرم امام حسین اول
با لبخند حرفمو تایید کردن
راه افتادیم به سمت حرم امام حسین
شلوغ بود ولی نه اونقدری رفت زیارت
کفشامون رو داخل کمدهای کوچیکی تو صحن بود گذاشتیم یه ساک کوچیک همراه خودم اورده بودم که داخلش یه سری چفیه و شال بود برای تبرک
یادمه قبلنا کسی از سفر زیارتی پارچه ای تبرکی میورد مامان و بابا و حسین خیلی ذوق میکردن و یه احترام خاصی میزاشتن بهش
اونموقه درکشون نمیکردم
و نمیتونستم ارزش اون یه تیکه پارچه رو درک کنم
اما تو این سفر این تبرکا انقدر برام مهم شدن که هر بار برای زیارت رفتیم مکان های مختلف باخودم بردمشون
تسبیحه زینب هم از اول سفر همراهمه و همه جا متبرکش کردم 😍😍
رفتیم سمت ضریح
مادر جون و فاطمہ مسیر و بلد بودن من دنبالشون میرفتم

مادر جون_حلماجان اون پارچه ها رو بده من تبرک میکنم تو قشنگ برو زیارت کن

فاطمہ_اوهوم راستی حلما اگه تونستی زیر قبّه دو رکعت نماز بخون 😍😍همه رم دعا کن

حلما_باشه حتما😍😍
به همراهه مادر جون و فاطمہ توی صف ایستاده بودیم

هر چقدر که به ضریح نزدیکتر میشدیم صدای تاپ تاپِ قلبم بیشتر میشد
شش گوشه که میگن همینه
امام حسینی که محرما براش اینهمه آدم اشک میریزن اینجاست
وای خدای من
پا گذاشتم رو چه خاکی
یاد حرف مداحمون افتادم که گفت کربلا تکیه ای از بهشته
واقعا درست گفته
پشتم یه خانوم عرب بود با هیکل درشت که هی هول میداد😐
هر کسی که دستش میرسید به ضریح یکی دو دقیقه ای اشک میریخت و با اختیار خادما حرکت میکرد
داشتم تو دلم دعا میکردم و سعی کردم همرو تو اون لحظه ها یاد کنم
که با تکون اون خانومه عرب رفتم جلو خودم
آخ دقیقا صورتم چسبیده به ضریح
چند ثانیه شکه نگاه کردم به دستام که باتمام قدرت ضریحو چسبیده بود
بعد یهو باصدای بلند زدم زیر گریه
گریه شوق
گریه دلتنگی
گریه خجالت
گریه شرم
گریه از بدی خودم و از این همه خوبی اهل بیت....

.
.
@chadorihay_bartar