به مناسبت سال نوی میلادی، میخوام کتابهایی که امسال خوندم رو توی یک لیست جمعبندی کنم و در مورد هرکدوم یکی دو خط بنویسم، تا دیگه بریم لیست سال جدید رو شروع کنیم! *پرتاب مشتها در هوا*
شماره یک؛ طاعون از آلبر کامو.
اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم. ترجمه افتضاح، ویراستاری حتی از اون بدتر. خود داستان؟ جالب بود! اونقدر که دلم میخواد سراغ بقیه کتابهای نویسنده هم برم.
شماره دو؛ Carry On از Rainbow Rowell.
شماره سه؛ Wayward Son از Rainbow Rowell.
شماره چهار؛ Any Way The Wind Blows از Rainbow Rowell.
این سهتا رو که به ترتیب جلدهای یک سهگانه بودن کنار هم قرار میدم و یکجا در موردشون حرف میزنم. به طور خلاصه: فنفیک دراکو و هری. آیا دوستش داشتم؟ گی بود و خونآشامی. لحظات فانی رو باهاش سپری کردم. فکر میکنم جلد دومش مورد علاقهام باشه. واقعا اتفاقات جالبی توش افتاد.
شماره پنج؛ آدولف ه، دو زندگی از اریک امانوئل اشمیت.
ایده بسیار جالب؛ اینکه با یه اتفاق متفاوت ممکن بود چه بلایی سر جنگ جهانی دوم بیاد. ولی طبق معمول، هیتلر اون آدم بده بدون ویژگی خوب نارسیستیک شرور بود. به اژدها قسم اگر به ویژگیهای خوبش اشاره کنید، مبنی بر این نیست که دیکتاتور محسوب نمیشه.
شماره شش؛ 10 Minutes 38 Seconds In This Strange World از Elif Shafak.
اولا که چرا اسمش اینطوری شد؟ اینه «ده دقیقه و سیوهشت ثانیه در این دنیای عجیب.»
خود کتاب؟ خب، از نویسنده جهان سومی در مورد شخصیتی جهان سومیه. باید بخونید تا بفهمید. پیشنهاد میکنم هروقت اعصاب نسبتا آرومی داشتید بخونید.
شماره هفت؛ They Both Die At The End از Adam Silvera.
سرعت خیلی کم، داستان معمولی، شخصیتهای... خوب اما نه اونقدر جالب. برای یهبار خوندن خوب بود، ایده جالبی هم داشت، از جزئیات هم به خوبی استفاده کرده بود. یعنی دقیقا حکم همونی رو داشت که اگر اشاره میکنی تفنگ روی دیواره، در آینده باید از اون تفنگ یه تیر شلیک بشه. آیا برمیگردم دوباره بخونمش؟ نه. حوصلهام سر میره.
شماره هشت؛ The Subtle Art Of Not Giving A Fuck از Mark Manson.
اون قسمتهایی که میدونم اطلاعات غلط داده بود و اون لحن «اینی که من میگم درسته» رو بذاریم کنار، کتاب جالبی بود. ولی خب، از اون کتابهایی بود که نویسنده طوری با اطمینان از فکر خودش حرف میزد که من واقعا دلم میخواد محض فان باهاش مخالفت کنم.
شماره نه؛ Eleven Minutes از Paulo Coelho.
با اختلاف بدترین کتابی که تا حالا توی زندگی بیستواندی سالهام خوندم، از مزخرفترین نویسندهای که میشناسم. آیا این کتاب رو توی کتابخونهاتون دارید؟ آتیشش بزنید. حداقل گرما میده و خاصیت پیدا میکنه.
شماره ده؛ And Then There Were None از Agatha Christie.
*چشمان آتشین*
همینه. همین گویاست. (البته اگر با ارواح سرگردان خونهاتون رابطه خوبی ندارید، توصیه میکنم وقتی تنها هستید نخونید.)
شماره یازده؛ The Secret History از Donna Tartt.
اگر کتابی که با صحنه قتل شروع میشه، مقداری بحث در مورد افسانههای یونانی داره و در مورد اینه که اگر انسان افسارش رو بده دست دیوانگیاش چی میشه رو نمیخونید، واقعا نمیدونم چی بهتون معرفی کنم.
شماره دوازده؛ If We Were Villains از M. L. Rio.
از اونجایی که از کتابهایی هست که ترند شده، اندکی اورریتده. صادقانه بگم، کتاب خوبی نیست. خیلی... متن خامی داره و تازه وسط این متن خام، نوشتههای شکسپیر رو آورده. حتی برای محض فان خوندن هم اونقدری خوب نیست.
شماره سیزده؛ The Song Of Achilles از Madeline Miller.
از طرفی greek nerd و کوییر درونم خیلی از خوندن این کتاب خوشحال بود، از طرفی... ناامید شد؟ لایک، قرار نبود خیلی تاثیرگذار باشه؟ چرا من اینقدر... بیحس بودم نسبت بهش؟
شماره چهارده؛ جلد اولسازمان طراحی (مسافر) از آرمینا سالمی.
*چشمان آتشین*
واقعا لازمه چیز بیشتری بگم؟
شماره پانزده؛ The Night Circus از Erin Morgenstern.
جادویی. جهانسازی بینظیر. داستان مجذوبکننده. (محض رضای اژدها، چطوری میشه کتابی که سیرک داره رو نخوند؟ مخصوصا سیرک سیاهوسفید.)
شماره شانزده؛ The Starless Sea از Erin Morgenstern.
همون قبلی منتهی در یک Scale بزرگتر. برای من، این یکی حتی بیشتر از قبلی مطابق با سلایقم بود. البته به قول الهه الفهای جنگلی، این کتاب طوری بود که انگار کتاب سیرک شبانه یکی از اتاقهاشه.
شماره هفده؛ The Boy, The Mole, The Fox And The Horse از Charlie Mackery.
کوتاه اما دلنشین. خیلی وقت نمیگیره، اما ساده و صادق بودنش حس جالبی رو القا میکنه.
در مقایسه با سال قبل، کمتر کتاب خوندم، امسال جبران میکنم. اما از طرفی انگار هر یک ماه چیزی حدود یکی و نصفی کتاب خوندم؟ با توجه به سال شلوغی که داشتم، به نظرم رکورد خوبیه. فکر میکردم به دهتا نرسه.
بریم برای لیست جدید!