Смотреть в Telegram
آسمان تار، زمین تور، خیابان تیر است آه این بیشه قدم‌گاهِ کدامین شیر است من کجا با که قراری ابدی داشته‌ام درِ تابوتِ تو را پنجره انگاشته‌ام کِی کلاه از سرم افتاد زمستان آمد کِی دو تا ابر به هم خورد که باران آمد من کجا دست به یالِ تو زدم سنگ شدم کِی قلم دستِ تو افتاد که من رنگ شدم چتر با یادِ تو ساییدم و باران آمد با تو از بادنما گفتم و طوفان آمد آمدی نعشِ غزل‌باخته را جان بدهی؟ جنگلِ سوخته را وعده‌ی باران بدهی؟ هر کجا راه زدم صورتِ او را دیدم در خودم چاه زدم صورتِ او را دیدم نم شدی، رود شدی، آتشِ نمرود شدی آن‌ورِ قوس ِ رصدخانه‌ی من دود شدی ایستادی خفه شد نایِ بیابانیِ من راه رفتی عــرق افتاد به پیشانی‌ِ من خوشه‌ی انگوری و انگور نمی‌دانی چیست مو برآشفتی و منصور نمی‌دانی چیست تو عسل می‌خوری و زندگی‌ات شیرین است مرگ در لانه‌ی زنبور نمی‌دانی چیست دختر اَبروی کمان‌دارِ کمین کرده‌‌ی من سر جدا کردی و ساطور نمی‌دانی چیست؟ دختری کفش طلا گم شده در پیرهنم داستان‌های شما گم شده در پیرهنم تا که شیر از شبِ نخجیر به من برگردد چند آهوی رها گم شده در پیرهنم یاوه می‌گویم و شاید که حقیقت دارد چند وقتی‌ست خدا گم شده در پیرهنم من که در جنگلِ او طوطیِ سرگردانم نسَبم را به کدام آینه برگردانم ؟ متولد شده در شعر، جنینی که تویی نابِکارم، چه بکارم به زمینی که تویی برفی و کوه برای تو نشیمن‌گاه است آه اگر آب شود قله‌نشینی که تویی سرِ عقل آمده‌ام پا بگذارم بانو سرِ زانوی خودم سر بگذارم بانو من که باشم که از آغوشِ تو سودی ببرم من همین بس که از آتشکده دودی ببرم آی سر کرده‌ی در پرده‌ی تنبور به دست چار مضراب بزن یکسره بر هر چه که هست پل نبستم که به آغوشِ تو سر بسپارم پل شکستم که به رودِ تو قدم بگذارم رود دریا شد و دریا به خیابان پیچید اتوبوسی که نیامد سرِ میدان پیچید زورقِ ساحلی‌ام، اسکله‌ی تزیینی دستِ بیرون زده از موجِ مرا می‌بینی؟ خطِ پُر حادثه‌ام، منظره‌ی تو در تو آه اگر باز شود در، تو نباشی آن سو #احسان_افشاری #کافه_تنهایی 🎴 @cafe_tanhaee
Telegram Center
Telegram Center
Канал