یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

Канал
Блоги
Образование
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی
@bzyadПродвигать
4,17 тыс.
подписчиков
57
фото
13
видео
844
ссылки
اين كانال برای بازنشرِ يادداشت‌های منتشرشده‌ام تأسيس شده است.
يادداشت روز دوشنبه شرق
شبكه بهداشت ، نظام ارجاع و پزشك خانواده
اين روزها همه از اهميت شبكه بهداشت در كشور صحبت ميكنند .شايد به اين دليل باشد كه رييس جمهور از زمره افرادى هستند كه در تشكيل و تقويت شبكه سلامت در كشور ياري رساندند .
صحبت از اهميت شبكه بهداشت در هر كشوري ، مثل صحبت در اهميت اكسيژن در حيات هر موجود زنده ايست . إشكالات پديد آمده در شبكه سلامت كشور و زمينگير شدن و از كار افتادن اين شبكه باعث نگراني اساتيدي شده است كه بيشترين تلاش را در استقرار اين سيستم داشته اند . اما اين اساتيد با كمال احترام ، گويا متوجه نيستند نقد ايشان به نقدي شبيه است كه ممكن بود الكساندر گراهام بل در ضرورت مخابرات در برابر إشكالات مخابرات مدرن ، اگر زنده بود ارائه كند .نمونه آنكه در بحث خود هم تنها و تنها از ضرورت شبكه منسجم بهداشت دفاع ميكنند و هيج راه حل واقع بينانه اى ارائه نميدهند و تنها تلاش ميكنند مخالف نامعلومى را كه با شبكه بهداشت مخالف است قانع كنند . هبچ كس در ضرورت شبكه ترديد ندارد و اگر واقع بينانه نگاه كنيم همين شبكه سراسري موجود با ريل هايي كه سالهاست پوسيده اند هم در بسياري كشورها وجود ندارد و ميتواند با مرمت بنيادين مورد استفاده قرار گيرد .
دوستى اخيرا به درستى اشاره كرده بود تنها بايد پزشك باشى كه دريابي چرا تمام تلاش هاي سيستم در استقرار شبكه سلامت و سيستم ارجاع موفق نميشود ؟ و بايد افزود براي داشتن اين درك بايد در سال هاي اخير در سيستم دانشگاهي و خصوصي به عنوان پزشك فعال بوده باشيد تا دريابيد شبكه سراسري و نظام ارجاع و پزشك خانواده در كشور با هر برنامه ريزي و دستور دولتي بدون توجه به عوامل اصلي وبسيار ساده آن ، راه نخواهد افتاد . عواملى كه اشاره به برخى از آنها هدف اين يادداشت است .
وقتي كه به دليل عدم به رسميت شناختن اقتصاد، سيستم سلامت مناسبي در شهرستان ها وجود ندارد ، سيستم مناسبي كه بتواند پزشكاني دايمي و خود خواسته به تعداد كافي در شهر ها و روستاها بكار بگيرد و تنها تكيه اش بر پزشكان " مجبور " طرحي موقتي باشد و از سوي ديگر وقتي بتوان به راحتي و با بهايي اندك به مراكز درماني در شهرهاي بزرگتر مراجعه كرد هيچ گاه سيستم شبكه و نظام ارجاع و پزشك خانواده جا نمي افتد . حتي اگر دهها كارشناس بيمار نديده ، صدها برنامه با اصطلاحات پيچيده از نظام سلامت كشورهاي پيشرفته ترجمه كنند و به مسئول اصلي كه حقوق مسئوليتش كفاف نميكند و بايد صبح زود خود را به اتاق عمل برساند تحويل دهند ! بازگشت به عقل سليم و ديدن ساده ترين ملزومات مهم ترند ، انسان ها حقوق ميخواهند ،پرداخت حقوق واقعي نيازمند نظارت كيفي است ، طب روزآمد نيازمند ارتباط بين المللي است و سيستم درماني قابل اعتماد مستلزم هزينه است .نهادهاي خود سامان هزينه هاي خود را به شكل واقع بينانه اي خود تهيه ميكنند .تامين هزينه هاي واقعي نيازمند استقلال سيستم سلامت وتعرفه هاي واقعي است .نميتوان با دستور ، لشگر بردگان را بدون ديدن هزينه هاي واقعي خدماتشان (هم براي دستمزد هم براي امكانات ) به كار واداشت و براي شبكه برنامه نوشت . ديگر حتي امكان جذب پزشكي بنگلادشي و پاكستاني هم وجود ندارد . نظام ارجاع مستلزم درك واقع بينانه ترجيح مردم در مراجعه به سيستم سلامت و ايجاد نوعي دلايل قابل فهم براي متابعت از اين سيستم ميباشد .وگرنه تا ابد مردم براي ساده ترين بيماري ها تا پاسي از نيمه شب پشت مطب متخصصين و استادان شهر هاي بزرگ مينشينند تا دل آنها را از بي حاصلي زحمتي كه براي تربيت متخصصين و اعزام انها به شهر هاي دور كشيده اند خون كنند .هزاران و ميليون ها برگ برنامه بدون به حساب آوردن واقعيات موجود قادر نخواهد بود مردم را مجبور به مراجعه به سيستم سلامت طبق نظر برنامه ريزان بكند .
آري تنها بايد طبيب باشي و در اين سيستم كار كرده باشي تا درك كني چرا صحبت از شبكه بدون نگاه واقع بينانه ، بدون تاسيس نهاد خود سامان در سلامت ،بدون به رسميت شناختن قوانين اقتصاد در كار سلامت ، به جايي نميرسد .

https://t.center/bzyad
يادداشت روز دوشنبه روزنامه شرق درمان اورژانس در بيمارى سلامت

پزشكان آموزش ديده اند در دشوار ترين بيماران هم حتي اگر درمان قطعى بسيار دشوار و پرمخاطره باشد اين دشواري را توجيهى براي انفعال در زمان اورژانس به حساب نياورند و براي درمان كليدي ترين مسيله پيش رو تلاش كنند .
اين اصل كلى را در مواجهه با درمان سيستم سلامت كشور آنگاه كه بيمار و دچار بحران گرديده است هم نبايد فراموش كرد .
بنابراين هدف اين يادداشت تفكر در راه حل هاي كوتاه مدني است كه ميتوانند حداقل از تعميق روز افزون بحران سلامت در كشور بكاهند . قبل از ساير اركان سلامت مهم تر از همه توجه به با پزشكان به عنوان عنصر محوري سلامت در كشور ميباشد ؛
- اعضاى هيات علمى تمام وقت دانشكده هاي پزشكي بي ترديد بهترين ، روز آمد ترين و علاقمند ترين گروه پزشكان هستند كه با كمترين دستمزد ، در بدترين شرايط با كمترين امكانات بيشترين بار درمان كشور را بر عهده دارند . در عين حال اين گروه پزشكان در مقايسه با ساير پزشكان تمايل بيشتري به مهاجرت از سر نااميدي دارند . تا زماني كه دولت توان حمايت همه جانبه از اين پزشكان را پيدا كند لغو ممنوعيت كار اين پزشكان در بخش خصوصي ضرورتي اجتناب نا پذير است اين كار از يك سو با افزايش درآمد و بهبود محيط كار اين پزشكان ميتواند اميد و ماندگاري ايشان را بيشتر كند و بعلاوه با حضور اين پزشكان ، بخصوص در رشته هاي داخلي ، خون تازه اى به سيستم سلامت خصوصي ميدمد .
- امتحانات تخصصي در ايران دو قسمت دارد يكى پربورد كه فقط براى اجازه كار است و يكي بورد كه براي اجازه هيات علمي شدن است بنابراين تمام كساني كه بورد قبول شده اند ميتوانند هيات علمي بشوند . در شرايطي كه بسياري از فارغ التحصيلان مايل به استخدام در دانشكاه نيستند بسياري تنها به مهاجرت مي انديشند محدوديت استخدام هيات علمي تمام وقت بي معني و نقض غرض است هر كس كه تمايل داشته باشد در اين سيستم كار كند و بورد را گذرانده باشد بايد بتواند استخدام شود نحوه كار او به سيستم مديريتي و نظارت مرتبط خواهد بود نه توانايي هاي او ! ميتوان به داوطلبان ، كار در مناطق مورد نياز تر را پيشنهاد كرد كه ميبايست با پرداخت ها و شرايط بهتري همراه باشد اما ممنوعيت استخدام و نداشتن رديف و امثال اينها كلماتي هستند كه بايد به تاريخ سپرد
- بسياري از پزشكان تمام وقت قراردادهاي استخدامي محكمي ندارند و طي اين مراحل تا رسمي قطعي شدن بسيار دشوار و طولاني است تسريع اين روند و ايجاد مشوق هاي مالي براي رسمي شدن بي ترديد بخش ها را پر تر خواهد كرد
- در شرايط بحران فعلي قوانين استخدامي كهنه نظير ساير وزارت خانه ها جوابگوي نيازهاي سلامت نيست .وزارت بهداشت چاره اي ندارد جز آنكه قواعد استخدامي متعدد ولو براي استفاده مقطعي و كوتاه مدت از همه پزشكان را داشته باشد
- هيات دولت در همه مسايل مسيوليت مشترك دارند وزير بهداشت ميتواند در بالاترين سطوح ضمن موافقتامه هايي با وزراي اقتصادي ارائه تسهيلات بسيار دراز مدت به پزشكان شاغل در سيستم دولتي و دانشگاهي براي خريد مسكن و اتوموبيل را امكان پذير كند و اين تسهيلات را به نحوه استخدام و طول مدت آن ارتباط دهد .بي ترديد موفقيت در اين امر مهم مقدمه اعطاي تسهيلات واقعي به پزشكان غير هيات علمي و سپس ساير تخصيلكردگان خواهد بود
- وزارت بهداشت از همان ابتدا بايد انجمن هاي صنفي اقشار مختلف جامعه پزشكي شامل دانشجويان ،هيات علمي تمام وقت ، دستياران و…را به تفكيك به رسميت شناخته بر نوعي انتخابات دموكراتيك در اين انجمن ها نظارت كند تا بتواند صداي اقشار مختلف جامعه سلامت را بشنود و جامعه سلامت كشور اين شنوايي را احساس كند
سيستم آموزش پزشكي كشور سالها پيش در سيستم درمان كشور ادغام شد ( بخوان فدا شد )تا سيستم درمان به كيفيت دانشگاهي ارتقا پيدا كند نه آنكه سيستم دانشگاهي به بدترين كيفيت درماني (بهداريچي ) سقوط كند بنايراين اصلاح بحران سلامت كشور پيش و بيش از هر چيز ديكري از طريق اصلاح اين سيستم سراسري دانشكاهي ميگذرد

https://t.center/bzyad
يادداشت روز چهارشنبه صفحه آخر شرق
سلامت در انزوا

جامعه پزشكي إيران از نظر ارتباطات بين المللي وودر مقايسه به ساير جوامع پزشكي دنيا مدتهاست در نوعي انزوا به سر ميبرد . تنگنايي كه هرروز تنگ تر از ديروز گرديده در نوع خود بي سابقه و بي نمونه است . با اين همه ، تنها توانايي جوامع در تطابق و عادت به چارچوب هايشان است كه اين حصر را ناديده و ناملموس مينماياند .
جامعه پزشكي در حصر نه تنها نميتواند پابه پاي پيشرفت هاي دنيا گام بردارد بلكه اهسته اهسته سازوكاري اختصاصي براي خود تدارك ديده به آن عادت ميكند و آن را منطقي ووبديهي ميپندارد . هر روز ميگذرد هرچه بيشتر در بيراهه فرو ميرود . هر بركه ساكني را رود و دريا ميپندارد
سالهاست هر سفر علمي يك مهاجرت اجتماعي شده است . استخدام بين المللي بماند .حتي شركت در كنگره هاي پزشكي هرچه محدود ومحدود تر شده . سهولت تكثير منابع و كتاب ها به همراه سرقت مجاز ملي بدون رعايت كپي رايت باعث شده جامعه پزشكي ضرورت كار آموزي عملي و باليني را به فراموشي بسپارد . ويديو را براي عمل ، متن را براي نسخه و حافظه را براي امتحان كافي بداند ! حال انك تكثير غول آساي منابع ضرورت ارتباط فيزيكي با دنيا براي درمان و جستجوي منابع را حتي بيش از پيش ساخته است .
بي ترديد بدون ارتباط همه جانبه كشور با دنيا رفع تحريم ها برجام و عضويت در اف اي تي اف اين حصر پايان نخواهد يافت اما سوال اين نوشته آن است كه آيا تا آن زمان هيچ كاري ممكن نيست و بايد دست روي دست گذاشت ؟
جواب من آن است كه خير كارهايي ريز ريز ميتوان انجام داد كه خود حتي ميتوانند زمينه ساز تحول بزرگ باشند ؛
الف :همواره در وزارت بهداشت دستورلعملي براي ارائه تسهيلات شركت در كنگره به ارائه دهندگان مقاله وجود داشت .ميتوان با نظارت دقيق تر بر نوع مقاله و نوع كنگره با كمك انجمن ها اين قوانين را احيا و به كار گرفت
ب :طي بخشي از دوره دستياري در خارج از كشور با تاييد بخش مورد نظر وًموافقت دو بخش طبق قوانين پذيرفته شده بوده است ميتوان با نظارت دقيق براي اين كار تسهيلاتي قابل شد و بخش هاي اموزشي را براي اعمال آن تشويق كرد
ج :فرصت مطالعاتي هيات علمي همواره وجود داشته و تسهيلاتي به آن اختصاص مييافت بعد از موج گسترده مهاجرت ها ظاهرا به فراموشي سپرده شده است و دانشگاه ها خوف عدم بازگشت هيات علمي را دارندكه وقعا هم باز نخواهند گشت ميتوان با تضمين هاي مناسب مجددا آن را تقويت كرد
د :حضور و رقابت در بازار سلامت در كشورهاي منطقه ميتواند به روزامد شدن سيستم سلامت كشور كمك كند وزارت بهداشت ميتواند با استفاده از امكانات و ارتباطات دولتي از حضور جامعه پزشكي إيران در اين كشورها حمايت كند .مسيولين وزارت بايد تاسيس چنين مؤسساتي را ،اگر خوب است ، نه براي خود ! ( كه مسبوق به سابقه ايست ) كه براي جامعه پزشكي إيران بخواهند
ه :ميتوان استخدام موقت و دوره اي براي متخصصين ايراني خارج از كشور و احيانا " خدمت دوگانه " dual affiliation را به رسميت شناخت و با راهنمايي وتاييد انجمن هاي علمي از حضور موقت اين متخصصين بهره برد
و ؛ عضويت انجمن ها در مجامع جهانيشان را بايد تسهيل نمود و داشتن مسيوليت در اين مجامع را تشويق و تحسين كرد
بي ترديد اگر اهميت ارتباط بين المللي در كيفيت سيستم سلامت كشور به درستي شناخته شود هيچ كدام از موضوعات فوق دشوار نخواهند بود

https://t.center/bzyad
يادداشت روز دوشنبه شرق

در حسرت يك كنگره جهانى

در مورد كنگره جهانى سكته مغزى ٢٠٢٤ ابوظبى


يك ماه ديگر برابر با روز جهاني سكته مغزي كنگره جهاني امسال در ابوظبي برگزار ميشود .
جامعه متخصصين مغز و اعصاب ايران برگزاري اين كنگره در اين منطقه توسط همكاران فعال امارات را به فال نيك گرفته براي ايشان آرزوي موفقيت دارد .
اما نميتوانند اين حسرت را پنهان كنند كه جايگاه واقعي اين كنكره در اين منطقه ميبايست در ايران ،تهران ،كيش يا اصفهان باشد .ايران به عنوان بزرگترين كشور و داراي ديرپاترين طب مدرن منطقه كه بيشترين تعداد متخصصين مغز و اعصاب ( شامل متخصصين شاغل در خارج از كشور ) را دارد و هنوز هم در بسياري رشته هاي ديگر عليرغم مشكلات موجود پيشرو ترين است ، چرا نبايد ميزبان كنگره جهاني سكته مغزي ،وقتي نوبت اين قسمت جهان ،ميرسد باشد ؟
پاسخ به صراحت و صداقت در گفتار نياز دارد ؛ قطع ارتباط بين المللي و عدم ارتباط بانكي مناسب ، همچنين تحريم ها و عوامل متعددي كه شركت كنندگان را از سفر به ايران باز ميدارد بيشترين نقش را بازي ميكند. اما عوامل ديگري هم دخالت دارند ؛درمان سكته مغزي در ايران اگرچه بسيار با تاخير شروع شد ولي همان زمان هم در منطقه پيشرو بود . به دلايل متعدد منجمله بي توجهي دولت در چند سال اخير به پايه هاي سلامت در كشور ، درمان سكته مغزي در كشور درجا زد و به عقب برگشت ، فاصله اين درمان با جهان پيشرفته ( كه با سرعت نور در حال پيشرفت بود ) بيشتر و بيشتر شد و سطح پايين كار علمي و مفيد باعث مهاجرت هرچه بيشتر متخصصان و در يك سيكل معيوب تخريب هر چه بيشتر درمان سكته مغزي و كليه درمان هاي اورژانس در كشور گرديد .
واقعيت آن است كه درمان سكته مغزي در كشور نه تنها باعث زندگي بهتر و طولاني تر بخش مهمي از شهروندان ميگردد بلكه در شرايط كمبود وتوزيع نامناسب منابع مالي راه حل ارزان تر و اقتصادي ترى هم هست .
اما مهم تر از همه اينها اينكه توان يك جامعه در درمان سكته مغزي حاد يكي از مهم ترين إندكس ها براي اندازه گيري توان كشور در فراهم آوردن مسايل مقدماتي سلامت و امنيت ملي هر كشور در همه زمينه ها ميباشد .
كشورى كه بتواند به همه مردم اطلاع رساني كند .نقشه اي طراحي كند كه در شش ساعت اول سكته مغزي همه مردم كشور ،هرجا كه هستند ، به بيمارستاتي با توان درمان سكته مغزي دسترسي پيدا كنند و امكانات روز امد براي اين درمان در تمام ساعات شبانه روز فراهم باشد ووبتواتد تمام اين خدمات را تحت پوشش مالي دولتي انجام دهد بي ترديد در تمام سطوح ديگر سلامت ،از پيشگيري تا همه درمان هاي پيشرفته ،توانايي خواهد داشت .
متخصصين مغز و اعصاب ايرانى حتي نميتوانند براي شركت در اين كنگره پيشاپيش از طريق پرداخت بانكي ثبت نام كنند . هزينه هاي ثبت نام براي پزشكان جوان ايراني بخصوص آنها كه تمام وقت در حال كار و اموزش هستند چيزي در حدود حقوق يك ماه ميباشد .قطع ارتباط بين المللي باعث شده ايرانيان در هيج پروژه بين المللي كه داراي امكانات مالي ( گرانت ) براي شركت در كنگره هاست دخالت نداشته باشند .ارتباط اين پزشكان با جوامع بين المللي معلوم نيست در اولويت دولت ها در رتبه هزار و چندم هم ثبت شده باشد ؟ در بيراهه اي كه سالهاست دور از مقصد ميرويم گويا كتاب و حافظه جاي هر ارتباط عملي و حضوري را پر ميكند .
آيا حضور دو پزشك متخصص در بالاترين اركان تصميم گيري كشور قادر خواهد بود تغييراتي اساسي هرجند جزئي در اين سيستم ، سيستمي كه به مرض عادت مبتلا شده ، ايجاد كند ؟

https://t.center/bzyad
١٢ سپتامبر

ديروز بيست و سومين سالگرد حمله به برج هاي دو قلو در امريكا بود

روز 12 سپتامبر 2001 در اولین کنگره اروپایی و امریکایی "ام اس" در شهر دوبلین یان مک دونالد خود را اماده کرده بود که نتیجه تحقیقات خود و گروه های متعدد همکارش را اعلام کند . هزاران هزار بیمار مبتلا به ام اس توسط صدها متخصص شامل نورولوژیست و رادیولوژیست و ایمنولوژیست و متخصص امار در بخش هاي مختلف مورد بررسی قرار گرفته بودند و نهایتا معیارها یی تدوین شده بود که تشخیص بیماری ام اس را دقیق تر میکرد .معیارهایی که تنها تکمیل شده معیارهای قبلی بودند .همین ! نه داروی خاصی کشف شده بود و نه ادعا شده بود که به اصطلاح "علت بیماری ام اس " کشف شده . جامعه جهانی برامدن چنین معیارهایی را اقدام بزرگی به حساب اورده بود . ازاین پس بیماران با دقت بیشتری تشخیص داده میشدند و راه برای تحقیقات بیشتر باز شده بود. معيارهاي مك دونالد در تشخيص ام اس از همان روز بر زبان ها جاري شد .

حمله تروریستی به برج های تجارتی نیویورک يك روز قبل ار کنگره مانع برگزاری اجلاس نشد ویان مک دونالد هم سخنرانی خود را ایراد کرد. اما تاثری عمیق نه تنها از چهره که از تمام وجود او خوانده میشد او حتی رغبت نکرده بود کت وشلوار چروك و خاکستری خود را برای اطو به مستخدم هتل بسپارد . و این تاثر نه فقط به خاطر از رونق افتادن این روز بزرگ زندگی او و سالن نیمه خالی و مستمعين مبهوت ونه فقط به خاطر تاثر عمیق در مرگ عده ای بیگناه از هموطنانش بود بلکه بيش از ان مثل بسیاری دیگر از مردم به خاطر اینده مبهم واکنده از خشونتی بود که در اغاز هزاره جديد در برابر خود و دنياي خود میدید .

تقارن کنگره با واقعه تروریستی نیویورک به نوعی نمایانگر تناقض بزرگی بود که جهان در استانه هزاره سوم در بطن خود میپروراند . از یک سو پیشرفت های بزرگ علمی و دستیابی به رموز افسانه ای دانایی –مثل طب برمبنای شاهد-دنیایی را درنظر اورده بود بسیار پیچیده و متلون در لایه های مختلف که در دسترس نمیامد –هم از نظر شناخت وهم از نظر تاثیر گذاری بر ان – مگر با رنج سالیان و عقل منسجم وتحمل نظرات و تعدد افراد! جمعیتی که فرد دران گم است و زمانی که هر لحظه هم در ان غنیمت است . چراکه دیگر"یک لحظه" با شکوه معجزه یا تغییر در ان وجود ندارد ! در عین حال همچنان نظرات" میان بر"گونه به زندگی ، به حیات خود ادامه میدهند . و به دنبال پاک کردن جهان ( به تعبير خود )از طریق انفجار و قتل است .

بازده سپتامبر روز بن لادن روز مرگ و سياهي و دوازده سپتامبر روز مکدونالد روز زندگی و روشنايي است .روز بخش های وسیعی از مردم تمام دنیاست که زندگی را نه یک بازی ساده و خشونت اميز که مجموعه رنگارنگی از جزییات بیشمار میبینند که تعامل با انها در توان یک فرد یا یک لحظه نمیگنجد .تاريخ بيست ساله بعد از ان روز هم نشانه تداوم همين نبرد ميان مرگ و زندگي بود . اتش كينه وًتعصب همچنان بر افروخته بود و سفينه هاي مرگ و اتش هم چنان بر شهر هاي زادگاه بشريت. "بين النحرين " فرو ريخته شد. يان مك دونالد در ارامشي نمونه وار در خواب در گذشت اما محققيني كه پا بر جاي پاي او گذاشتند ميروند تا طومار بيماري ام اس را در هم بپيچند .

بعد از طهر دوازده سپتامبر چند كوچه انطرف تر از محل كنگره در خانه - موزه خالق اوليس "جايي كه جويس ، "استيقن ددالوس* را آفريده بود در ست در همان اتاق ،پيرمردي امريكايي كه فرزندانش در فرودگاهي در نيويورك گير افتاده بودند گريبان حقير را به جرم رنگ پوست وًمو در چنگ گرفت اما به سرعت و با وساطت متولي موزه _خواهر زاده سالخورده جويس _ان را رها كرد . چند دقيقه بعد در حالي كه معذرت خواهي كرده بود داشتيم با هم درباره نثر دشوار جويس حرف ميزديم او عمري جويس درس داده بود و من هنوز در حسرت خواندن همراه با درك عميق اوليس ! مانده بودم
سو تفاهم ميان مردم عادي خيلي زود مرتفع ميشود اما نه در ميان حكومت ها !

*استيفن ددالوس قهرمان رمان اوليس اثر جيمز جويس
https://t.center/bzyad
يادداشت روز چهارشنبه شرق

اتهام ،طبابت
جرم ،تخصص

خانم دكتر جوان در تمام دوران تحصيل از عمومى تا تخصص همواره سخت گير بود هم بر خود ووهم بر خانواده . با وسواس درس ميخواند و سخت كار ميكرد .
اقامت وتحصيل به تنهايي در يك شهر دور ، گذران طرح عمومي در روستايي پر هراس آن هم به تنهايي ، شب هاي كشيك در دوران كرونا و تحمل بار سنگين بحران سلامت كه بيش از همه به بردگان دستيار منتقل ميشد . طرح تخصص در كوهستاني دور بدون كمترين امكانات .هيچ كدام كوچكترين تزلزلي در ادامه تحصيل در او ايجاد نكرد .مگر تعهد نامه حقارت باري كه براي فوق و فلو پيش نهادند و منتشر كردند تا ته مانده هاي اميدواران را جارو كرده از كشور مهاجرت بدهند .
تعهد نامه و كلمات و جملاتي كه تنها در دوران برده داري و تنها براي مجرمين وورشكستگان به تقصير ، زندانيان ، بدهكاران كاربرد دارد .تعهد نامه اى كه نه براي استخدام كه براي برده داري تدوين شده است و انواع و أقسام مجازات ها و نقره داغ كردن هاىى را كه براي برده دار مناسب است بر ميشمارد و به شيوه بدترين ديكتاتوري ها نه تنها خود انسان كه بستكان وونزديكان را هم گروگان ميگيرد .بستگاني كه شايد اميد و آرزويشان پيشرفت اين جوان بوده است تا مرحمي بر الام ايشان وونزديكان بگذارد پدر ومادري كه تنها آرزويشان پيشرفت علمي خانم دكتر بود حالا خود را در برابر تعهد نامه اي ميبينند كه از تبهكاران ميگيرند . خانم دكتر نميخواهد به هيچكس رو بيندازد او تمام اين مشكلات را تحمل كرده تا كمكي باشد !
دو بار سالها در جاهايي كه ميلش نبود با كمترين حقوق كار كرده!
از نگاه او اين تعهد نامه تعيين كننده نوع نگاهي است كه سيستم به او و دوستانش دارد و در ميماند كه اين چگونه سيستمي است كه نيت پاك و تلاش هاي صادقانه او را درك نميكند ؟
راستي هم اين همه راه حل هاي مدرن و إنساني اي كه در تمام دنيا براي پايبند كردن مردم به سرزمينشان و تلاش براي بهبود آن هست چرا در تفكرات حاكم ذره اي راه ندارد ؟ تهيه سرپناهي با امكاناتي با بازپرداخت چند ده ساله ، تضمين مسافرت هاي علمي ، دادن اختيار براي ساخت بخش و بيمارستان و دانشگاه ، شنيدن صداها و ناله هاي او از طريق نهاد ها و انجمن ها و ايجاد اين باور كه شنيده ميشوند و….
آخر سيستمي كه با تو برده دارانه صحبت ميكند چگونه ميتواند به اين سمت و سو برود ؟ چگونه برده دار ميتواند اميد ،آرزو و اعتماد بيافريند …..
خانم دكتر ميگويد ؛ ارزاني خودتان من نه قباي ژنده ام ،كه روپوش سفيد ،زيبا و تزيين شده ام را نه بر اين شب تيره ،كه به اسماني از آبي زلال خواهم آويخت !
خانم دكتر تصميم خود را گرفته است . فرصت زيادي نيست .آينده او دراز و روشن است . مجال شما كوتاه !

https://t.center/bzyad
یادداشت دوشنبه، روزنامه شرق

چالش مديران

دولت جدید به‌شدت درگیر انتخاب مدیرانى است که باید کشور را تحویل بگیرند، آن را اداره کنند و پیش ببرند.
در شرایط متعارف هم این برهه‌ای دشوار برای مسئولان و سرنوشت‌ساز برای مردم است. در کشور ما اکنون به دلایلى که سپس‌تر خواهم گفت، اهمیتی چند برابر دارد. این تصور که پیشاپیش همه چیز برنامه‌ریزى شده است و خواه‌ناخواه اجرا خواهد شد، ساده‌انگارانه و حاکی از نوعی جبرگرایی بدخیم است که تنها به انفعال می‌انجامد. و کجا جبرگرایی افراطی به هر شکلی، به انفعال نینجامید؟
دلایل متعددی تصمیم برای چینش مدیران کشور از طریق کابینه جدید را به‌غایت دشوارتر می‌کند:
نبود احزاب و فعالیت و عضوگیری علنی ایشان از یک سو مانع تبلور کارگزارانی است که نوعی کارآموزی عملی گذرانده‌اند و از سوی دیگر برنامه مشخصی که حزب حول آن فعالیت کرده و به مقیاس وسیع به بحث گذاشته شده باشد، وجود ندارد.
در شرایطی که اصولگرایی در برابر هم‌رنگی رنگ می‌بازد و افراد براساس ظاهر، آن‌هم در یک دایره گفتمانی محدود انتخاب می‌شوند، هر نامی یک علامت سؤال است و تنها در روز حادثه معلوم خواهد شد چگونه آدمی است.
وزارت و وکالت و مدیرکلى مسئولیت ندارد، در هر حال به استعفا یا برکناری ختم می‌شود. بازخواست وجود ندارد، بنابراین ملاک و میزان و تنبه وجود ندارد.
دولت قبلی ایران یک دولت ناکارامد بود. باعث گسست در سنت‌های حکمرانی -که بسیاری مواقع موروثی هستند- شد. روش‌هایی مطمئن برای حکمرانی بنا نگذاشت، بسیارى سنت‌ها را هم به فراموشى سپرد؛ اما چینش دولت در عمل چالش‌های دیگری هم دارد.
در سیستم بحران‌زده سلامت ما دیکوتومی «تخصص -تعهد» ابعاد و زوایای جدید پیدا کرده است. بخش‌های درمانی و آموزشی به‌شدت از استادان بالینی خالی شده‌اند. بسیاری از اینان به‌ویژه آنان که هنوز اندک رمق و انگیزه‌ای برای مداخله در امور دارند، بدون ذره‌ای اختیار و قدرت شاهد زوال بخش‌هایی هستند که عمر و جوانی خود را صرف آنها کردند. آرزو داشتند بتوانند یک بخش روزآمد در سطح بین‌المللی برای خدمت به هم‌وطنان‌شان تأسیس کنند، حالا شاهدند که همه چیز از دست رفته و همه راهی  مهاجرت شده‌اند.
چینش مدیران وزارت از میان بهترین طبیبان، بخش‌های آموزشی را هرچه بیشتر خالی خواهد کرد و این طبیبان را به حیطه‌هایی که آموزشی برای آن ندیده‌اند، وارد خواهد کرد. به جای بردن طبیبان به سکان‌های قدرت، بهتر آن است که قدرت را به بخش‌های بالینی و آموزشی ایشان ببرند. قدرت یعنی اختیار اقتصاد، استخدام، جذب منابع و گرفتن گرنت از طریق شرکت در مطالعات بین‌المللی (که این آخری اکنون رؤیایی بیش نیست). اگرچه تعدد فله اى دانشگاه ها هم اين مهم را دشوار ميكند اما بهترین استادان طب پشت میزهای معاونت و مدیر‌کلی در چارچوب موجود و بدون سپردن قدرت به بخش‌ها نهایتا به راه‌حل‌های پیشینیان خواهند رسید و از تلاش در تعدیل‌های اندک هم به‌سرعت ناامید خواهند شد. چاره اي جز حفظ استاندارد هاي علمي دانشگاه و رعايت آن در تاسيس يا تعطيل برخي دانشگاه ها نيست. تاثيرى كه گسترش و تكامل بخش هايي كه تكامل خواهند يافت بر سيستم سلامت كشور بر اساس تئوری «نطفه و مدل»* خواهد گذاشت را نبايد  ناديده گرفت . این موضوع محدود به سیستم سلامت نیست، کلا دولت زمانی موفق است که قدرت‌های مختلف اخلاقی علمی و اجتماعی را از قدرت سیاسی تفکیک کرده، به کسانی که صلاحیت آن را دارند، بسپارد و تلاش كند نهادهای خودسامان شکل بگیرند.

*یادداشت درباره این موضوع را در همین کانال می‌توانید بخوانید.

https://t.center/bzyad
يادداشت سال گذشته من در مورد
هفده شهريور

روز قبل از هفده شهريور ٥٧ ، تظاهرات در تپه هاي قيطريه با مسالمت و تعداد خيلي زياد بر گزار شده بود .تظاهر كننده گان وعده خود را براي ميدان ژاله گذاشته بودند كه روز جمعه باشد .
من و دوست و همكلاسي ام " ش "( كه انشالله همواره سالم و تندرست باشند ) از اينكه نتوانسته بوديم در اين تظاهرات شركت كنيم خود را سرزنش ميكرديم بخصوص كه حالا معلوم شده بود تظاهرات تقريبا بي خطر أست ! بنابراين قرار شد شب دوستم منزل من بخوابد تا صبح از تظاهرات جا نمانيم .آن موقع من دانشجوي سال سوم پزشكي و ٢١ ساله بودم منزل من در مجيديه با ميدان ژاله فاصله نزديك تري داشت تا منزل دوستم در خيابان فاطمي كه گمان كنم ان موقع نامش آريامهر بود .
تحمل تظاهرات مسالمت آميز و بسيار گسترده اميدواري نسبت بِه تغييرات مسالمت آميز را در ميان مردم بسيار زياد كرده بود . من ودوستم تا پاسي از شب را بِه بحث در مورد اوضاع انقلاب گذرانديم .آنچه آن زمان بحث ميكرديم واطلاعاتي كه آن زمان داشتيم الان بنظرم از سادگي و بلاهت باور نكردني ميرسد . اما ابهت حكومت شاهنشاهي بِه قدري سنگين بود كه بِه هيچ وجه سقوط حكومت در اذهان مردم متصور نبود ولي تحمل تظاهرات بِه رهبري آيت الله مفتح اميد به برخي اصلاحات دموكراتيك را بيشتر ميكرد . آنقدر بحث هاي ما طول كشيد كه صبح خواب مانديم .وقتي با عجله بيدار شديم و لباس پوشيديم و خواستيم از منزل بيرون بزنيم آقاي مهندس همسايه ما با آشفتگي از راه رسيد وخبر داد كه تظاهرات ژاله بِه شدت سركوب شده أست عده زيادي كشته شده اند و اصطلاحي كه او بِه كار برد جاري شدن خون در جويها بود .باز ميخواستيم راه بيفتيم كه آقاي مهندس بِه شدت مانع شد و حتي ميخواست بِه پدرم در اهواز زنگ بزند كه بالاخره ما منصرف شديم . دوستان من كه در تظاهرات شركت كردند و هنوز در قيد حيات هستند خشونت بي سابقه اي را اظهار ميكردند كه براي تجارب محدود ما آن زمان بسيار فجيع بود .يكي از دوستانم كه اكنون در هلند متخصص گوش و خلق و بيني أست مورد اصابت گلوله گاز اشك آور قرار گرفت . يكي ديگر از دوستانم از شجاعت تظاهر كنندگاني كه از دانشجويان نبودند تعريف ميكرد و اينكه حضور افرادي از مردم عادي فاز جديدي از انقلاب أست كه متوقف نخواهد شد .
واقعا معلوم نيست كه چند نفر در آن روز كشته شدند بسياري از آمارها آشكارا اغراق آميز أست اما بي ترديد اين تظاهرات و نحوه مقابله با آن بسيار تكان دهنده و شوك آور بود بعلاوه كسي در انتظار چنين سبعيتي نبود و تا روز قبل هم تظاهرات مسالمت آميز برگزار شده بود .
اگر سياست آن بود كه نوعي خشونت وارعاب بِه نمايش گذاشته شود قطعا مسيولين موفق شده بودند ووبنابراين از اعلام تعداد كشته هاي بيشتر از واقعيت هم ابائي نداشتند از آن سود ميبردند و خود از آن استقبال ميكردند تا تاثير بيشتري داشته باشد . اما اين ارعاب اولا در زماني نامناسب ثانيا بِه شيوه اي نامناسب و ثالثا توسط افرادي نابلد انجام شد و در نتيجه عواقبي بسيار وخيم در پيش داشت . بسياري از مردم سياست حكومت ،مماشات و سپس برخورد سنگين را نشانه اي از تزوير براي كشتار بيشتر ارزيابي ميكردند . كسي انتظار چنين برخورد خشونت آميزي را ولو با هر ميزان كشته نداشت . آن زمان كسي باور نميكرد اين ها نشانه هاي تزلزل در اركان حكومت باشد .سالها محروميت از آموزش سياسي اجازه استفاده از تضادهاي درون حكومت رارنميداد . فاصله و ديوار بي اعتمادي بين حكومت و مردم كه سالهاي طولاني وضعيت خوبي نداشت و حكومت ادعا ميكرد قصد ترميم آن را دارد يكسره تخريب شد و جو بي اعتمادي بين مردم و حكومت پديد آمد .چند ماه بعد هم كسي باور نكرد شاه واقعا صداي انقلاب را شنيده باشد .بنظر ميرسد هفده شهريور آخرين فرصت براي ترميم يا تخريب كامل اين ديوار بود .
دور از انتظار نبود اگر بجاي روي كار آمدن يك حكومت نظامي آن هم از نوع متزلزل و مرعوب آن (كه بِه جاي يك خونتاي نظامي جوان و پرانگيزه از يك گروه نظامي وسياسي سالخورده تشكيل شده بود) اگر يك حكومت نسبتا دموكراتيك روي كار مي آمد همه از آن سود ميبردند . ميتوان تصور كرد اگر در هفده شهريور ٥٧ بجاي برخوردي كه (با هر تعداد كشته )شهر و كشور را در بهت وخوف فروبرد چهره هايي از حكومت در تظاهرات شركت ميكردند و همه مردم تلاش حكومت براي دموكراتيزه كردن حكومت را ميديدند ( تلاشي كه مذبوحانه چند ماه بعد شروع كرد ) و باور ميكردند . اگر اپوزيسيون هم مسيوليت هاي پذيرش قدرت بعد از يك فروپاشي را عميقا درك ميكرد وًتنها بِه كسب قدرت سياسي نمي انديشيد .اگر حكومت مستقر توسعه سياسي و گذار و تغييرات را با كمك ابوزيسيون مديريت ميكرد . اگر حكومت مسيوليت خود نه تنها در حكومت كردن و ادامه حكومت كردن بلكه در نحوه رفتن را هم درك ميكرد ، بي ترديد آينده ديگري براي كشور رقم ميخورد .
یادداشت دوشنبه روزنامه شرق

چهار وظیفه ذاتى دولت در سیستم سلامت


دولت در همه جوامع و در تمام کشورها، با هر وضعیت اقتصادی و هر مرام سیاسی، چهار وظیفه زیر را در سیستم سلامت بر عهده دارد؛ بدون ایفای این وظایف باید گفت آن جامعه از دولت به‌عنوان مهم‌ترین دستاورد بشر، محروم مانده است:

اول: سیستم بهداشت، به معناي واکسیناسیون، بهداشت محیط سلامت کار و نظارت بر غذا و دارو بی‌تردید اصلی‌ترین وظیفه هر دولتی است‌؛ نیاز به دلیل ندارد.

دوم: در اورژانس‌های پزشکی اولا زمان بیشترین نقش را بازی می‌کند، ثانیا هماهنگی سیستم‌های مختلف با هم در درمان‌های اورژانس اجتناب‌ناپذیر است. مردم در وضعیت اورژانس پولی همراه ندارند و توان هماهنگی و پیش‌بینی هم جز در توان دولت‌ها نیست. در بدترین سیستم‌های درمانی دولتی نظیر ما نیز زمان از کیفیت بیمارستان مهم‌‌تر است. می‌توان از متمولین بعد از درمان تقاضای حق‌العلاج کرد، اما به هیچ رو نمی‌تواند اجبار باشد. تمول بیش از حساب بانکی، به روح افراد وابسته است!

سوم: بیماران ناتوان بخش روزافزون شهروندان هستند. توان جامعه پزشکی در خدمت سالمندکردن مردم از طریق کاهش مرگ‌ومیر و در نتیجه افزایش ناتوان‌هاست. حمایت از اینان، حمایت جامعه از خود است. در جوامع مدرن، انسان بخشی از یک خانواده و یک شهر و یک کشور است. در زمان ناتوانی وجه شهروندی باید بر وجه خانوادگی ارجح باشد. مراقبت از ناتوان‌ها و سالمندان یک وظیفه اجتماعی است، نه خانوادگی. در شرایط دشوار تنگدستان در خانه‌ها و کوچه‌های تنگ و فرزندانی که دارند در همان چند متر زندگی می‌کنند، نبود مراقبت دولتی بی‌رحمی است! دولت وقتی مدرن شد و توانست ببیند و بشنود، درخواهد یافت که مراقبت صحیح اجتماعی ارزان‌تر هم هست!

چهارم: مردم بسیار فقیر، آنها که روزبه‌روز در سرسره اجتماعی تعدادشان بیشتر می‌شود و طبقات متوسط هر‌چه بیشتر ‌و بیشتر تبدیل به ایشان می‌شوند، حتی اگر کنار خیابان سکنا گزیده باشند هم باید از خدمات سلامت دولتی رایگان استفاده کنند.
آیا دولت وظیفه دارد این چهار مهم را انجام داده و به خانه برود؟ خیر، دولت متولی جریان سلامت در کشور است و در سایر بخش‌های درمان باید سیاست‌هایی را اجرا کند که جریانی سالم بین پرداخت‌کننده و ارائه‌کننده خدمت، نهادینه و دائمی شود. کاری کند که منابع مالی مختلف به سمت سلامت جریان پیدا کند و چه‌بسا در بسیاری از اقدامات دیگر هم مجبور به درجاتی از حمایت شود. مقصود آن است که در این چهار مورد مسئول اصلی دولت و مجریان کارگزاران مستقیم دولت هستند و هزینه‌ها تماما توسط دولت پرداخت می‌شود.
اما نکته بسیار مهم و مغفول آن است که اگر در سایر قسمت‌ها قوانین اقتصاد و محاسبه هزینه و درآمد و سود سرمایه در سلامت به‌درستی محاسبه نشود و اگر دولت احیانا درآمد کافی از سایر مبادلات سلامت، به انحای مختلف‌ نداشته باشد، تردید نباید کرد که در ایفای بهینه این چهار وظیفه هم ناکام خواهد ماند.

https://t.center/bzyad
در ستايش تغيير
پرسيد تو كه سي وچند سال أست بِه كار مغز ميپردازي بگو ببينم مهم ترين خاصيت مغز چيست ؟
ترديد نكردم گفتم ؛ تغيير
واقعا همين طور أست مغز بيش از هر خاصيت ديگري قابليت تغيير دارد . كاه تعجب ميكني وقتي در سنين نه چندان پايين وقتي يكي از دونيمكره مغز بِه دليل سكته مغزي كاملا تخريب ميشود چگونه زندگي تنها با يك نيمكره ادامه مييابد سلول هاي زنده بخشي از وظايف سلول هاي مرده راهم ياد ميگيرند .
وقتي انساني را ميبيني كه در اسمان چندين بار چرخ ميزند و روي پا بِه زمين مي ايد از تغيير مغز و سيستم عصبي تا اين حد در شگفت ميشوي
وقتي داستان انسان رذلي را ميخواني كه يك عمر جاسوس فاشيسم ايتاليا بوده اما در نهايت انقدر رذل نيست كه دهها پارتيزان را بِه كشتن بدهد تغيير ميكند و خود بِه اعدام شوندگان ميپيوندد و هزاران مثال ديگر در توانايي مغز براي تغيير در حيرت ميماني
سلول هاي مغز پلاستيك ترين (بِه معناي تغيير پذير ترين ) پديده جهان هستي هستند . تغيير آنها تا سنين بالا و حتي در مغز بالغ هم ساختاري است هم عملي .يعني هم شكل و تعداد و هم عملمرد سلول هاي مغزي تغيير ميكنند .آموزش و تمرين حتي در سنين بالا حتي با وجود بيماري هايي نظير الزايمر هم هنوز آنها را تغيير ميدهد .كيفيت تغيير هم شگفت انگيز أست اين درست كه هر فعاليت فكري وفيزيكي مغز را چاق تر ميكند ،همان تاثيري كه ورزش و بدنسازي روي عضلات بدن و بازو ميگذارد ، اما اين تمام داستان نيست .در كساني كه تحصيلات ،شغل و تلاش فكري زياد در بخش عمده زندگي داشته اند ، در ام آر آي ، مغز را عملا كوچك تر ميبينيد ،تحليل رفته ، اما كوچكترين اثري از اختلال حافظه و شناخت ديده نميشود.سلول هاي مغز كوچك و/يا كم شده اند اما كارآيي آنها دست نخورده يا حتي بيشتر شده تا بتوانند سلول هاي مرده را هم جبران كنند . مشاهده اي كه تصوير برداري از مغز براي تشخيص دمانس بدون معاينه و شرح حال را مطلقا بيفايده ميكند . اينها و هزاران مثال ديگر هرروز در پيش چشم در انتظار چشم هايي بينا هستند تا از آنها درس بگيرند .
گوهر تغيير ، محترم ترين بخش وجود انساني أست .
تنها اشيا تغيير نميكنند .
يك عمر بر يك حرف ماندن و يك روز تحت تاثير تجارب وواطلاعات جديد درست برخلاف آن گفتن والاترين خصيصه انساني أست .
برعكس وقتي كه يك حادثه بزرگ وتاريخي رخ ميدهد ووهيچ تاثيري بر رويكرد و عقايد افراد نميگذارد .وقتي افراد هر حادثه تاريخي هر چقدر تكان دهنده و بالقوه تغيير آفرين را تنها با تصورات قبلي خود درك ميكنند و يك حادثه منفرد را كه اطلاعات آن هم از مجاري واحدي به ايشان ميرسد ، با برداشت هايي صد درصد متفاوت از يكديگر -بسته بِه تصورات غير قابل تغيير قبليشان - تفسير ميكنند، بدتر از آن ،هر حادثه جديدي را دليلي بر دانسته هاي قبليشان بِه شمار مي اورند كسي كه تغيير را والاترين گوهر وجود ميداند چه
احساسي بايد پيدا كند ؟ حيرت ميكند اما ترديد در احتمال تغيير هرگز !
https://t.center/bzyad
تنها روز پزشك
چند سال است بِه اين نتيجه رسيده ام كه اين يك روز كه بِه نام پزشك نامگذاري شده بسيار عالي أست و بايد شكر گزار آن بود .
چرا ؟ چون ظاهرا تنها همين يك روز أست كه از پزشك حداقل بِه زبان قدرداني ميشود .تمام آن ٣٦٤ روز ديگر آكنده أست از جفاهايي كه نه تنها به زبان كه در عمل، با قانون و بي قانون ، بِه صراحت يا بِه تلويح ، در فضاي مجازي يا واقعي ، در محل درماني يا غير درماني ، بر جامعه پزشكي روا داشته ميشود و تنها در اين يك مورد بخصوص أست كه بنظر ميرسد دولت و ملت در اتحادي تاريخي بِه سر ميبرند .
از يك سو پزشكان مجبور ميشوند با حقوقي كه كفاف زندگي نميكند در مراكز دولتي و آموزشي كار كنند ، آموزش ببينند و آموزش بدهند ، بِه آن مراكز هم بودجه كافي براي گذران امور اختصاص نميدهند . مردم هم در مراجعه بِه اين مراكز بجاي آنكه خواستار يك سيستم سلامت روزآمد باشند در همه حال پزشكان را كه اولين قربانيان اين سيستم هستند مقصر ميدانند
دولت تعرفه هاي خصوصي در كارهاي داخلي را با اجبار چند دهم تعرفه دنيا قرار ميدهد . تعداد اندكي از مردم هم وقتي بِه محل درماني شلوغي ميروند كه هنوز مهاجرت نكرده ، بِه كارهاي بدون اولويت مثل زيبايي و …نميپردازد و تنها و تنها بِه بيماران آن هم دشوار ترين آنها ميپردازد و براي ماندگاري مجبور به ويزيت انبوهي از چنين بيماراني أست زبان بِه شكوه و شكايت ميگشايند و ذره اي بِه ريشه مشكلات نمي انديشند . اكثريت بردبار هم تنها بِه مدد بزرگواري بي حد خود ساكت ميمانند نه توجه بِه ريشه مشكلات .
تنها اين نيست كه ، وقتي با جامعه اي روبرو شدند كه نرخ خدماتش را بدون كوچكترين نظر خواهي از خود او تعيين ميكنند هر كار ديگر هم بخواهند ميكنند .يك روز از خواب كه برخواستند تصميم ميگيرند با همان تعرفه اندك كه موجب آن همه ويزيت انبوه أست نسخه الكترونيك هم بنويسي . روز ديگر حتي كليشه ام ار اي را هم چاپ نميكنند تا تو را درگير سي دي منسوخ شده و لينك محدود به اينترنت كنند . اينترنت اين هووي مداخله گر انكه با من در اعتماد بيمارانم دايما رقابت و مداخله ميكند و من به او حسادت ! گوگل اين همه چيز دان بي همه چيز !
وقتي بنابر مسيوليت اجتماعي ات در طي مناقشات اجتماعي ميكوشي از اصول ابتدائي طب در برابر طرفين متخاصم حمايت كني يا وقتي كه ميكوشي از پايه هاي اكادمي پزشكي در برابر اخراج و استعفاي غير علمي دفاع كني كسي متوجه نيست كه اين هم جزو وطائفي أست كه براي آن سوگند خورده اي .
گاه تصور ميكني كارت دويدن روي تريد ميل أست و اصلا قرار نيست بِه جايي برسد . اما تو كه قبل از اكتشاف گوگل و قبل از تاسيس اين همه دانشكده سنتي هم طبيب بودّي در ياد مي اوري اعتمادي را كه مردم با همان دانش عمومي بِه تو داشتند و چگونه كار را بِه تو ميسپاردند .
خيل خب بس أست ديكر ! بس است ناشكري و اين همه گله گزاري نا متعارف ! مرد حسابي حداقل از اين يك روز و اين گراميداشت لذت ببر ! چشم ممنون روزهاي ديگر كه چيزي نميگويم بگذاريد تنها در روز پزشك اجازه اندكي شكوه و شكايت داشته باشم .
روز پزشك را بِه همه همكاران جوانم همه فرزندانم كه عليرغم تمام اين مشكلات باز هم اين حرفه را بر ميگزينند و در هر حال چه در خارج و چه در داخل تنها خط دانش را پي ميگيرند و "طب ايراني "را بِه معناي مطلق كلمه تعريف ميكنند تبريك ميگويم .پذيرش اين حرفه با اين همه مشكلات بِه معناي درك بالاتري از اصلاح و درمان أست كه تنها بِه نسخه و دوا نمي انديشد تمام معايب پيش گفته را هم بيماري و وجهه همت خود ميبيند .
از همه كساني كه روز پزشك را بِه من تبريك گفتند و ميگويند پزشك و غير پزشك از صميم قلب تشكر ميكنم ولي هر سال دقت ميكنم ببينم چند غير پزشك هم سواي مسيوليت اداري شان روز پزشك را بِه پزشكان تبريك ميگويند .

https://t.center/bzyad
یادداشت دوشنبه، روزنامه شرق

داروی جدید میگرن

بالاخره داروهای جدید میگرن از شایعه و سروصدا تبدیل به درمان‌های رسمی این بیماری شدند. با بهترین اثر، کمترین عوارض و گران‌ترین قیمت! یک تزریق زیر پوستی هر سه ماه یک بار به قیمت دوهزار دلار.
این دوران جدیدی از داروهایی است که به طور دقیق برخی مکانیسم‌ها و برخی مواد را که در بیماری‌ها نقش اساسی و کلیدی دارند، نشانه می‌گیرند.
پیدایش این داروها مستلزم تحقیقات گسترده و طولانی در مکانیسم بیماری‌ها و تکوین یک هیپو‌تز (نظریه) در بیماری‌زایی آنهاست. ساخت دارو خود پروسه دشوار و پیچیده و پرهزینه‌ای است. هدایای دارویی طبیعت سال‌هاست به پایان خود نزدیک شده‌اند. برخی جوامع هم که درمان‌های سنتی آنها به طور علمی مورد مطالعه قرار نگرفته، مبتلا به چنان فساد و خرافاتی هستند که حاضر نمی‌شوند منافع شیادانه خود از تحویز داروهای اثبات‌نشده را فدای تحقیقات علمی بکنند. بنابراین داروهای جدید تماما سنتتیک و بسیار پرهزینه هستند.
بعد نوبت به مطالعه سلامتی و سپس مطالعه تأثیر داروها می‌رسد که همه مستلزم دانش و پول به مقدار زیاد هستند. بنابراین گرانی داروهای جدید توطئه امپریالیسم جهانی نیست، سودجویی شرکت‌های دارویی هم که قطعا وجود دارد آن را به تمامی توجیه نمی‌کند. این پروسه‌ای بسیار پرهزینه است و قطعا به سردرد محدود نمانده و تمام درمان‌های دانش طب در شرف چنین تغییرات عظیمی هستند.
در چنین شرایطی است که اقتصاد درمان کشورها در برابر یک چالش و امتحان بزرگ قرار می‌گیرند و بیش از همه، کشور ما که بیماری «اقتصاد درمان» آن چون سرطانی بدخیم با سرعت د‌ر حال برباد‌دادن سلامت و سرمایه‌های کشور است.
شما یک روز صبح می‌توانید چند گونی دارو با بهایی نازل بخرید، صدها آزمایش مختلف، از سر تا کف پا ام‌آرآی، همه بدون حتی درخواست پزشک انجام دهید -چون «پولش را هم آزاد می‌دهید»- اما به یک‌صدم هزینه تمام‌شده آنها. این بلایی است که تصورات به ظاهر عدالت‌خواهانه یا دولتی و رایگان‌کردن همه خدمات پزشکی بدون تفکیک برخی درمان‌های مهم‌‌تر بر سر سلامت و منابع کشور آورده است. با این شیوه منابع محدود سلامت را در کشوری که مبتلا به کمبود منابع هم هست، آتش می‌زنند.
به نظر می‌رسد پیدایش نسل جدید داروها مهم‌ترین چالش این سیستم باشد. آیا باز‌هم با کشف هر داروی جدید شرکت‌های خصولتی برای ساخت -بخوان واردکردن از در عقب- دندان تیز خواهند کرد؟ آیا این کار با خیل عظیم داروهایی که نه‌فقط برای سرطان، که حالا برای میگرن و سرماخوردگی هم پیدا می‌شوند، امکان‌پذیر است؟
آیا سیستم دولت‌زده‌ای که در ‌حال «اتوفاژی» منابع خود است، چون مانعی برای جریان آزاد دارو برای آنان که می‌خواهند و می‌توانند، در نخواهد آمد؟ بیمه‌ها که سال‌ها حق بیمه گرفته‌اند و قادر به تسکین سردردهایی که همین سیستم آشفته آنها را تشدید می‌کند، نبوده‌اند، با مسئولیت اخلاقی، وجدانی و دینی خود چه خواهند کرد؟
در همه جوامع دولت تنها متولی صفر‌تا‌صد بهداشت، اورژانس‌ها، مردم بسیار فقیر و بیماران ناتوان است. در بقیه موارد قوانین اقتصاد حکم می‌کند هزینه‌ها شفاف و قیمت‌ها با در نظر گرفتن هزینه‌ها باشد، پرداخت توسط بیمه‌ها یا خود مردم انجام شود و دولت نظارت کند. در غیاب قوانین اقتصاد و استفاده از دستور بجای اقتصاد، دولت برای وظایف ذاتی خود هم منابع کافی نخواهد داشت و این ریشه بحرانی است که در‌حال‌حاضر سلامت کشور به آن مبتلا شده.
زمان آن رسیده که «اقتصاد سلامت» در کشور دچار تغییرات بنیادین شود.


https://t.center/bzyad
ادامه يادداشت ٢٨ مرداد - ممكن بود آمریکا وسوسه‌هاي محافظه‌كارانه و مداخله‌جويانه خود را سركوب مي‌كرد و تلاش‌هاي دموكرات مآبانه‌اي را كه ده سال بعد آغاز كرد، همان‌زمان در برابر جنبش ملي ايران پيش مي‌گرفت. شايد مي‌توانست دريابد كه تسليم اغواي بريتانيا شدن به بهانه خطر موهوم كمونيسم و كودتا عليه دولتي كه خود را مستحضر به آمریکا مي‌دانست و از سوي توده‌اي‌ها عامل آمریکا ناميده شده بود، اگرچه قدرت صوري را چندده‌سالي در دست او نگه مي‌دارد، اما در نهايت هژموني ايدئولوژيك و اخلاقي اردوگاه شوروي را در اعماق ذهنيات ملي كشور ما مي‌گستراند.
آن هم از طريق حزبي كه اگر چه خود را حزب «توده» مردم مي‌خواند و مانع بزرگ در راه تشكيل يك حزب توده‌اي واقعي بود ، اما با دقيق‌ترين معاني دوران جنگ سرد، يك حزب وابسته به اردوگاه شوروي بود و كوچك‌ترين رفرمي از جنس مجارستان و يوگوسلاوي را هم نمي پذيرفت كه هيچ، جريان رويزيون كنگره بيستم شوروي و خروشچف هم هيچ انعكاسي در آن نيافته بود و قدمي هم در مقابله با جنايات استالين و محكوم كردن آن جنايات مثلا در قتل رهبران حزب كمونيست ايران برنداشته و هر جريان تجديدنظر طلبانه‌اي را هم از راديو مسكو پاسخ ميداد (ماجراي خليل ملكي ) ان هم در حالي كه بسياري از احزاب كمونيست برادر هم حداقل چنين مواضعي را اتخاذ كرده بودند ! خود كودتاي ٢٨ مرداد نشان داد كه خطر به قدرت رسيدن حزب، خيالي عبث و بهانه‌اي بيش نبوده است. چراكه آن همه تشكيلات نظامي كوچك‌ترين حركتي در مقابله با كودتا نكرد. يا دستور نداشت بكند . او در معاملات بين المللي دو اردوگاه جنگ سرد پيشاپيش تحويل داده شده بود (مثل پيشتر ها و بعد تر ها ) .به‌فرض واقعي بودن خطر كمونيسم هم، راه‌حل ترتيب دادن كودتا در يك كشور خارجي يا استفاده از محمل‌هاي قانوني براي تغيير يك حكومت ملي نبود. راه‌حل تقويت جبهه‌ملي و ترغيب شاه براي همكاري با آن و شروع مدرنيزاسيوني بود كه ده‌سال بعد توصيه كرد.اگر چه بيش از شصت سال از وقايع بيست و هشت مرداد ميگذرد شاهديم كه نه تنها ان رويا ها به وقوع نبيوست بلكه تك تك آن خطا ها هم به اشكال ديگري در حال تكرار هستند .
https://t.center/bzyad
٢٨ مرداد

در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ وقايعي رخ داد كه بي‌ترديد از مهم‌ترين رويدادهاي تاريخ معاصر ايران است. تنها در اين مورد است كه گروه‌هاي مختلف اجتماعي با یک‌دیگر توافق کامل دارند. گذشته از اين حقيقت در مورد اين رويداد همين الان تفاسير بسيار متنوعي وجود دارد كه گاه صددرصد با هم در تضاد است. بنابراين ٢٨ مرداد هم چنان در ميان ما زنده و به تاريخ نپيوسته است.هنوز زنده است و درباره آن مي انديشيم جدل ميكنيم و گاه آرزو ميكنيم كاش وقايع آنطور كه رخ داد نميبود و مسير ديگري ميپيمودتد .و البته انچه كه هيچكس هيچگاه نتوانسته مانع ان شود خيال است و آرزو بنابر اين ؛
- ممكن بود دكتر محمد مصدق به افراد تندرو پيرامون خود پروبال ندهد تا دربار به‌واسطه ناسزاهاي روزنامه‌هاي آن‌روز، به‌خصوص روزنامه دكترحسين فاطمي(باختر امروز)، در هراس از پيروزي راديكال‌ها ، به دامان تندروهاي راست نيفتد. ممكن بود مصدق با عدم تعطيل مجلس شورا ، پايگاه أصلي قدرت خود را برخلاف نظر سران جبهه ملي ، تخريب نكند و سنت " رفتن ميان توده ها " -كه در واقع همان چند صد يا چند هزار نَفَر أطراف مجلس هستند -را به جاي صندوق رأي نمينشاند و إز تجزيه جبهه ملي پيرامون اين مسئله جلوگيري ميكرد . سرباز فداكار وطن را با وزير خارجه روزنامه نگار رودررو نميكرد . ممكن بود با اقدامات عملي نشان دهد اتحاد حزب توده و جبهه ملي شايعه است و از اين طريق بهانه روي كار آمدن كمونيست‌ها را كه ترغيب‌كننده اصلي آمریکا براي شركت در كودتا بود مرتفع سازد ( آن هم در حالي كه بريتانيا هيچ مقصودي بجز نفت نداشت و خطر كمونيسم تنها براي اغواي امريكا و تحريك او به شركت در كودتا بود و او بيش از هر نيروي ديگري پوچ بودن خطر كمونيسم را درك ميكرد ) در اين صورت ادامه حكومت ملي ممكن بود به توسعه سياسي بيانجامد و از بسياري از عواقب بعدي جلوگيري كند.
ممكن بود رهبران جبهه ملي اهميت موقعيتي را در يك لحظه تاريخي و تكرار ناپذير با دولت مصدق بِه دست آورده بودند درك ميكردند و بِه هيچ عنوان تن به تجزيه جبهه ملي نميدادند حتي آن كساني كه سوداي رياست داشتند و دست خود را به خون رييس شهرباني مصدق آلودند شايد درمييافتند كه در جبهه روبرو آبي براي ايشان گرم نميشود كاش با نگاهي بِه تاريخ درمييافتند كه موقعيت بِه دست آمده تا دهها سال قابل تكرار نخواهد بود كاش درمييافتند كه بدون نيرويي ملي و تحول خواه كه ادعايش را داشتند فئوداليسم حاكم و اپوزيسيون نيرومندش حزب توده امكان ادامه حيات و حكومت ندارند و در صورت تثبيت در قدرت يا كسب قدرت هم نامش فرار از واقعيت بوده سرنوشت بدي براي كشور رقم خواهد زد
- ممكن بود حزب توده ايران در يك تحول داخلي مانند حزب كمونيست مجارستان و بعدتر يوگوسلاوي و چك با منويات حزب برادر بزرگ در شوروي زاويه پيدا كند و مصالح داخلي را مقدم بر اردوگاه سوسياليستي بپندارد، از تحريكات علني خود براي بزرگ‌نمايي بيش از حدش (كه به‌واسطه نوعي رقابت بين‌المللي دو اردوگاه و به‌ضرر منافع ملي ما صورت مي‌گرفت) بپرهيزد تا كمپاني نفت انگليس نتواند به بهانه خطر كمونيسم آمريكا را به طرفداري از منافعش وارد مناقشه كودتا كند. خود ٢٨ مرداد نشان داد كه خطر كمونيسم علي‌رغم سازمان گسترده نظامي حزب توده خطر بزرگي نبود يا هنوز اجازه‌اي از برادرِ بزرگ براي مداخله جدي‌تر سياسي دريافت نكرده بود. شايد هم ژئو پلتيك بين المللي اقتضا نميكرد .و بنابر اين حزب تنها به شكل مهره‌اي براي شانتاژ سياسي در چانه‌زني‌هاي اردوگاه شوروي با اردوگاه آمریکا به‌كار مي‌رفت نه براي كسب قدرت سياسي! كه معادلات زيادي را بر هم ميزد
- ممكن بود محمدرضا پهلوي دريچه تضادهاي ملي كشور را به سوي بيگانه نمي‌گشود و بر اين ايده در ذهن خود كه عامل خارجي را مهم‌تر از عوامل داخلي كشور فرض مي‌كرد (همان ايده‌اي كه بيست‌وپنج سال بعد سامان حكومت و زندگي او را در هم پيچيد) غلبه كند. به‌جاي طرفداري از اشرافيت و فئوداليسم فاسد قدرت مقابله با آن‌ها را درخود يافته و آن تصميمي را كه ده سال بعد براي مدرنيزه كردن ساختار اقتصادي كشور در پيش گرفت زودتر شروع ميكرد ، شايد ميتوانست روحيه و درخواست تغيير را كه حتي در اشراف سالخورده كشور نظير مصدق موج ميزد را دريابد و به‌جاي سوق دادن آن‌ها به‌جانب حزب توده ولو به ظاهر يا در اضطرار ( كه تركيبي به‌شدت غيرعادي به‌دست مي‌داد) از انها و اين روحيه به‌جهت تحكيم توسعه سياسي سود ببرد. شايد ميتوانست دريابد تنها و تنها توسعه سياسي است كه راه كارِ برون‌رفت كشور از سياهه قرون است و اين خروج است كه پايه‌هاي سلطنت او را تحكيم می‌کند. اي كاش او سنگيني نبرد مدرنيزه كردن كشور را درك كرده و راه همكاري با تمام جريان‌هاي عقل‌گرا را در پيش مي‌گرفت.
♨️یاد استاد/ او آخرين يلدا نخواهد بود
♦️بازنشر بخشی از یادداشت دکتر بابک زمانی، نورولوژیست و عضو هیئت علمی دانشگاه

📌... آيا دكتر يلدا از سلالهٔ طبيبان بزرگی كه ما را به حكمای تاريخی‌مان ربط مي‌دادند، آخرين بود؟... این آموزهٔ خود دكتر يلداست كه هيچ چيز قادر نخواهد بود جامعهٔ پزشكی را از توليد يلداهای جوان بازدارد... واقعيت این است كه هيچ فرماسيون اقتصادی و اجتماعی قادر نخواهد بود دانش طب را از ميراث انسانی آن، از ميراث يلداها، قريب‌ها، مقتدرها و دواچی‌ها تهی كند
📌آنچه از او و آن كلاس‌های پرشور و پرمحبتی كه در آن زيرزمين تنگ بخش عفونی بيمارستان امام برگزار مي‌شد در خاطر جامعه پزشكی، از پيرترين‌ها تا جوان‌ترين‌ها مانده قابل زدودن نيست؛ درس محبتی كه ده‌ها سال عليرغم تنش‌های مختلف اجتماعی، تندی‌ها و خشونت‌هايی كه خارج از ديوارهای آن مريضخانه جريان داشت، هيچگاه باز نايستاد
📌آنجا سوای آنچه درباره بيماری‌های عفونی گفته مي‌شد، طبيبان رشته‌های ديگر را هم به خود جذب مي‌كرد تا مدلی واقعا موجود از يك "طبيب انسان" با تمام ابعاد مختلفش را نظاره‌گر باشند و زاويه و فاصله خود را با او بسنجند
📌بعد از كلاس، او در صندلی چوبی كنار ميز رياست بخش كه هيچگاه آن را نپذيرفت، می‌نشست تا بچه‌ها هركس بيمار پيچيده‌ای در هر بخشی دارد، مطرح كند و او آنچه مي‌گفت حتما مفيد بود؛ حتی اگر فقط گفته بود نااميد نشو! و فرقی نمي‌كرد رزيدنت سال اولی باشی... يا اتند همان بخش؛ با همه با يك نگاه و يك لحن برخورد مي‌كرد
📌...شب دراز است اما دكتر يلدا به ما آموخت كه زندگی ادامه خواهد يافت و او آخرين يلدا نخواهد بود. يلداهای بسياری همين الان در اطراف و دور و نزديك حضور دارند. بسيار جوانند اما بسيار پرتلاش. نرفته‌اند، مانده‌اند و نخواهند رفت. من هرروز بسياری از آنها را ملاقات مي‌كنم. تعدادشان اندك است اما مثل گوهری كوچك اما شب‌چراغ به چشم می‌آيند. آنها تمام يلدای طولانی را خواهند تابيد تا صبح بدمد. مورنينگ ده‌ها سالهٔ بخش عفونی بيمارستان امام نمي‌تواند بی‌حاصل بماند

🆔 @smtumspr

https://t.center/bzyad
داروى سردرد و اقتصاد بيمار

از پنج نوع داروهاي مختلف مورد استفاده خودم از هركدام ٥ بسته سفارش دادم . يك پاكت بزرك شد وقتي مبلغ فاكتور را نكاه ميكنم يك ميليون تومان اندكي كمتر ٢٠ دلار . بي اختيار به زبانم امد كه با اين ارزاني دارو سنگ روي سنگ بند نميشود و تمام سرمايه هاي كشور به باد ميرود . ناگاه خود را مورد هجوم همزمان و بيرحمانه ساير خريداران ديدم .
در كانتينيوم ٢٠٢٤ سردرد كه مرجع رسمي كار نورولوژي در دنيا به شمار مي رود در نهايت داروهاي جديد ميگرن به عنوان داروهاي رسمي ميگرن به رسميت شناخته شده مثل ساير داروها انديكاسيون و نحوه تحويز بطور مشروح توصيف شده است . يك تزريق زير جلدي هر سه ماه يك بار به قيمت ٢٠٠٠دلار با تاثير بسيار خوب وعوارض بسيار اندك !
بايد ديد اقتصاد بيمار سلامت در كشور ما چگونه با اين واقعيت و پيدايش داروها ودرمان هاي حديد در زمينه هاي مختلف روبرو خواهد شد . اقتصادي كه بطور ابلهانه اي همه چيز را دولتي ميبيند و همه چيز را قطع نظر از درجه ضرورت آن ، ارزان و جزو وظايف دولتي ميپندارد .
راستي دولت در برابر چنين درماني براي حداقل بيست درصد مردم چه سياستي در پيش خواهد گرفت ؟ پوزخند و تمسخر يا اصلاح اقتصاد درمان در كشور ؟

https://t.center/bzyad
چرا ظفرقندي ؟
بالاخره بعد از دغدغه فراوان و در حالى كه روزنامه صبح هم نام ديگري را چاپ كرده بود در آخرين دقايق اقاي دكتر ظفرقندي به عنوان وزير پيشنهادي بهداشت معرفي گرديد .
جامعه پزشكي نه تنها از انتخاب ايشان بلكه از اين جهت كه گويا بادهايي صداهايي را منتقل ميكنند و شنيده ميشوند داشت خوشحال ميشد كه با اندكي دقت دريافت ظفرقندي تنها نكته قطعا مثبت اين كابينه پيشنهادي است كه تازه برخي نگرانند همين يكي هم در مجلس راي نياورد .آيا بادها همه جا نميوزند يا چرخ دوار بده بستان ها اين بار تصادفا به نفع سلامت كشور توقف كرده است ؟ نميدانيم و نخواهيم دانست !
اما اين سوال باقيست كه چرا جامعه پزشكي و تقريبا همه نهادهاي رسمي آن خواهان وزارت اقاي دكتر طفرقندي هستند ؟
مهم ترين نكته در اين ميان مصلحت سلامت كشور است نه منافع پزشكان كه اگر نيك بنگريم هيج منفعت صنفي اي براي پزشكان مهم تر از كيفيت سلامت و درمان مردم نيست .
جامعه پزشكي بيش از هر قشر ديگري عمق بحران سلامت در كشور را كه هرروز فاصله اي عميق تر ( چونان دره اي عميق ) با دنيا پيدا ميكند درك ميكند. اين بحران ضمن به خطر انداختن سلامت مردم كه هرروز شاهد آن هستيم بنياد زندگي پزشكان را كه همان كيفيت حرفه ايشان است نابود ميكند . عمق اين بحران آنچنان است كه با راه حل هاي معمول و هر چيز كه ادامه وضع موجود ولو با مسكن هايي را مقدور ميسازد نه تنها اصلاح نخواهد شد بلكه هرچه بيشتر تخريب خواهد گرديد . اين بحران مستلزم راهكارهايي ريشه اي و رهايي از گفتمان هاي موجود ميباشد . راهكارهايي بسيار ريشه اي تر از انجه كه معمولا به ذهن مي ايد .چنين تغيير ي تنها با هدايت كسي امكان پذير است كه ضمن اشنايي كامل به عمق مشكلات داراي اراده و انديشه اي تزلزل ناپذير و بعلاوه داراي نوعي وجاهت و كاريزما در ميان همكاراني باشد كه ميتوانند عمق بحران را ببينند و او را ياري برسانند .
دكتر ظفرقندي با سابقه طولاني اكادميك و مديريت اكادميك و تفكراتي اشنا براي همه، بري از گفتمان هاي رايج وزارت بهداشت و سالها تجربه صنفي در سازمان نظام پزشكي كه باعث اشنايي با مشكلات فراوان جامعه پزشكي شده است مناسب ترين فرد در شرايط حاضر براي پست اجرائي وزارت بهداشت ميباشد .اقبال اكثريت نهاد هاى جامعه پزشكي به ايشان راه دشوار اصلاح سيستم سلامت را اسان تر ميكند .
بي ترديد در مقايسه با رويا و آنچه چون ايده آل در ذهن مي ايد نه ظفرقندي كه هركسي كم مي آورد اما آن چيزي اهميت دارد كه اولا امكان وقوع داشته و ثانيا بخش مهمي از مختصات او روشن باشد .
بنابراين هر كس كه در شرايط فعلى نگران كيفيت سلامت در كشور براي خود خانواده و هموطنان خود ميباشد چاره اى جز انتخاب اين تغيير ندارد او بايد بداند اين دغدغه اي جدي و از مولفه هاي مهم امنيت ملي ماست . ادامه وضع و گفتمان موجود چيزي از بهداشت و درمان كشور باقي نخواهد گذاشت .

https://t.center/bzyad
ايران و ايرانى

تنها در تكواندو يك ايرانى سواي كسي كه ايران را به ذهن مي آورد مطرح نشد . در اين سال ها ايران وايرانى فراوان در كنار و سواي هم قرار ميگيرند
- تعداد ايرانيان متخصصين مغز وأعصابي كه به درمان سكته مغزي ميپردازند در خارج از كشور به مراتب بيش از چنين متخصصيني در داخل ايران است
در برخي جلسات كنگره هاي مغز و اعصاب در خارج از كشور ايرانيان پرتعداد ترين مليت ها هستند اما ايران حضور ندارد .
خروجي بهترين دانشگاه هاي صنعتي كشور در ايران به خارج از كشور است اين مهندسين ايرانى در همه جاى دنيا به سرعت پذيرفته ميشوند جز در ايران !
در بسياري از پروژه هاي تحقيقات پزشكي بين المللي ايرانيان حضور فعال دارند اما ايران در هيچ پروژه تحقيقات پزشكي بين المللي به رسميت شناخته نميشود
گردانندگان بخش هاى اكادميك دنيا پتانسيل هاي ايرانيان را ميشناسند اكثرا با يك research position (شغل تحقيقاتي ) شروع ميكنند اما به سرعت پيش ميروند
ايرانيان در بسياري از پيشرفته ترين دولت هاي دنيا نقش بازي ميكنند اما دولت اخري كه إيران را اداره ميكرد از متحجر ترين دولت هاي تاريخ بود
ايرانيان سرمايه هاي عظيمي در دنيا دارند و فوت و فن سرمايه گذاري را ميدانند اما ايران هيج سرمايه اي در خارج از كشور ندارد و سالهاست از توبره اي كه دارد به پايان خود نزديك ميشود ميخورد
در دهكده جهاني تمام افرادي كه مليت هاي مختلف دارند دايما در حال چرخشند اما دانشى كه كسب ميكنند نهايتا به ارتقا زادكاهشان مي انجامد برخي كشورها عمدتا از طريق ارتباط با هموطنان خارج از كشورشان اداره ميشوند اما در إيران هر مسافرت علمي و هر فرصت اشتغالي در خارج از كشور بلافاصله يك مهاجرت اجتماعي دايمي است كه ديكر به كار إيران نخواهد امد .
آقاي دكتر پزشكيان اين از خود بيگانگي ملي كي به پايان خواهد رسيد ؟ براي سپردن كار ايران به همه ايرانيان ،همان قشر خاكستري مرددي كه هنوز به پاسپورت ايرانيشان عشق ميورزند ،برخي به شما راي دادند بسياري حتي اميد هم نبستند ، چه برنامه اي داريد ؟
كابينه اول شما چكونه پيامي خواهد فرستاد ؟

https://t.center/bzyad
هجوم جهل
اخيرا يكي از سردمداران افراطي ترين بخش مرتكبين طب سنتي، رييس سازمان نظام پزشكي ايران را كه موضعي روشن و قاطع در برابر اين جماعت دارد وبارها آن را اعلام كرده است مورد حمله قرار داده ، سازمان نظام پزشكي تنها نهاد صنفي پزشكان را كه همزمان حقوق مردم و حكومت را هم نمايندگي ميكند مورد تحقير قرار داده !
اين اظهارات از جانب گروهي كه طبق قوانين جاري كشور خلاف و حرم محرز مرتكب شده وميشوند و مراجع و نهادهاي رسمي مذهبي كشور هم بارها و بارها از ايشان تيري جسته اند نشانه اي است از تساهل و تسامح جامعه ما انجا كه نبايد كوچكترين مسامحه اي صورت بگيرد ، در تضاد با تندي و شدت در مواردي كه أصلا حيطه تندي و خشونت نيست مثل نظارت بر بالهاي سپيد كبرتران و شكستن انان به جرم پيدايي و زيبايي !
انكه خود بايد در محكمه حاضر شده مجازات شود و دررانظار عموم رسوا گردد به سازمان و رييس آن كه در هر حال نماد و مظهر جامعه پزشكي ايران شامل پزشكان داخل وخارج از كشور است توهين ميكند
انانكه جون حقير دهه هايي مكرر به چشم ديده اند درخاطر دارند كه سازمان نظام پزشكي ايران به زعامت مرحوم دكتر حفيظي به جراح بازنشسته اي كه خارج از نظارت ها و تأييدات معمول خود كپسول هايي براي معده ميساخت و ميفروخت چه برخوردي كرد . بعد از چندين ووچند اخطار نهايتا پليس به درخواست سازمان محل را توقيف ، داروها را ضبط و دكتر اهري را بازداشت كرد .
سخت گيري سازمان با خطاي فردي كه بخشي از جامعه پزشكي بود معنايي جز حفظ قداست استانداردهاي علمي شناخته شده در كشور نداشت .استانداردهايي كه آن زمان هم درك ميكردند با عدول از آنها در نهايت سنگ روي سنك بند نخواهد شد .
پيام اصلي آن است كه عدول از استاندارد هاي علمي و بين المللي سلامت ، آموزش و تحقيق در پزشكي ، در همان نقطه اول متوقف نخواهد ماند . وقتي مبناي اصلي زير سوال رفت و اولين قدم خارج از حد گذاشته شد با همان منطق فرسنك هاي بيشتري پيموده خواهد شد . وقتي زالو ووبادكش مبناي علمي نداشته باشد با همان منطق روغن بنفشه ووسيگار عنبرالنسا را هم ميتوان ادعا كرد !
بنابراين طب سنتي به اصطلاح شارلاتاني از طب سنتي دانشگاهي نيرو ميگيرد و طب سنتي دانشگاهي به نوعي ميانه دار شده كساني را كه ميخواهند اعتدال را رعايت و همه جوانب را رعايت كنند متقاعد كرده از طبسنتي شارلاتاني ميترسانند .بنا براين طبسنتي دانشگاهي است كه خطر بيشتري دارد و زمينه ساز اصلي انحراف ميباشد وگرنه در همه جاي دنيا امثال تبريزيان و روازاده هستند و به نوعي كاسبي و عوامفريبي مشغولند . تنها در كشور ماست كه بخشي از توان جامعه پزشكي با حمايت هاي دولتي به اين كار ها اختصاص يافته . اقاي دكتر حفيظي هم در زمان خود دستور توقيف يكي از پزشكان خاطي از اصول را صادر كرد نه عطاري هايي كه در ان زمان هم به وفور وجود داشتند .
جامعه پزشكي ايران قدردان رحمات و شهامت رياست سازمان در مقابله با جهالتي است كه جسارتي تاريخي يافته . اما برخورد ريشه اي با جهل ووعوامفريبي بخصوص در چهره هاي پوشيده تر آن جز با تكيه بر توان و احساسات جامعه جوان پزشكي إيران در اقصي نقاط عالم و بدون كمترين ترديد در برخورد با رگه هايي از انحراف در ميان پزشكان بخصوص آنان كه قدم در راههايي ميكذارند كه در كاريكولوم آموزشي شان نبوده است ، امكان پذير نميباشد .

https://t.center/bzyad
يادداشت روز چهارشنبه شرق
تضاد همه با هيچ
رييس سازمان نظام پزشكي اخيرا فرموده اند تضاد طب با طبسنتي تضادي كاذب است و دانش طب گوارش ريشه در كتاب قانون ابن سينا دارد .
ترديدي نيست كه جيزي به نام طب سنتي اساسا محلي از اعراب در سيستم سلامت دانش بنيان كشور ندارد و هر چه از فيلتر تحقيقات علمي عبور كرد و موثر بودن آن به اثبات رسيد متعلق به دانش طب است نه چيز ديگر . بنابراين و متاسفانه اين تضاد مثل تضاد همه با هيچ كاملا واقعي است و بخشي از توان سيستم سلامت كشور صرف طبسنتي اي ميشود كه دارد بطور فعال در سلامت مردم مداخله كرده از اهميت دانش طب ولزوم سرمايه گذاري كافي براي آن در اذهان مردم و مسئولين ميكاهد . طبسنتي اي كه نه در سنت ها كه در قوانين ضد علمي و تاسيس دانشگاه هاي طبسنتي در سال هاي اخير واعتبار بخشي دولتي به اين نوع شبه علم ريشه دارد .
اشكار است كه مفاهيم پايه طب حديد منجمله گوارش اساسا بر يافته هاي علمي استوار هستند و يافته هاي علمي مربوط به حال وواينده هستند نه گذشته . يوتوپاي دانش در فرداست نه ديروز ! اهميت ابن سينا هم در فلسفه ونوعي نكاه طبقه بندي شده به تن ادمي است كه براي اروپاي اسير در سياهي قرون وسطي كه علم الابدان در برابر علم الأديان به شدت در آن رنگ باخته بود جلوه داشت وگرنه انجه كه در مجلدات متعدد قانون از جاهاي مختلف به عنوان درمان بيماري ها و نوع نگاه به بيماري ها گرد اوري شده كوجكترين ارزش علمي نداشته و انتشار عمومي آن با مجلدات نفيس توسط وزارت بهداشت حاوي اين خطر هم هست كه كسي با اعتماد به اينگونه اظهارات از بالاترين مراجع پزشكي ، خداي نكرده برخي از اين دستورالعمل ها را اجرا كند كه بسيار خطرناك خواهد بود
جاي قانون با همان دست خط قديمي در موزه است نه كتابفروشي ! اساسا معلوم نيست پزشكي و نظام پزشكي خيطه تامين سلامت براي مردم است يا توليد افتخار از طريق گذشته ؟ . اقاي رييس گويا مطلع نيستند كه اينگونه افتخار افريني اززطريق ارجاع به گذشته ها واكنشي مختص به جوامعي است كه از عقب ماندگي رنج ميبرند .جامعه پزشكي إيران شامل پزشكاني كه اموزش پزشكي خود را در ايران شروع كردند وواكنون در اقصي نقاط دنيا پراكنده اند از پيشرو ترين جوامع هستند و نيازي به توليد افتخار از طريق گذشته ها ندارند و با شركت در پروژه هاي متعدد تحقيقاتي بين المللي كه نتيجه آنها در اينده معلوم خواهد شد نقش بزرگي در دانش طب بازي ميكنند . اگر ابن سينا هم امروز زنده بود چاره اي جز مهاجرت براي ادامه شيوه دانش بنيان زندگيش پيدا نميكرد !
جامعه پزشكي از ايشان ميخواهد خود را سخنگوي جامعه پزشكي بدانند . جامعه اي كه بنابر تحصيلات مدرن خود با اين نظريات به شدت مخالف است و اساسا اينگونه نظرات ريشه بزرگترين مشكلات زندگي او و عامل بيزاري و
مهاجرت او هستند .
در مقابله با متحجرينى كه به ايشان حمله ميكنند هم پشتيبانى قوى تر از جامعه پزشكي مدرن كشور نخواهند داشت

https://t.center/bzyad
Ещё