"حقایق ناگفته"
«امان از این جماعتِ پ...!»
نگاهم از دهانش به بیرون از پنجره ماشین لغزید،
😒 ذهنم امّا حول او دور می خورد.
بعد از سالها به ایران برگشته بود. رفیق دوره دبیرستانم را می گویم. دیپلمه رفته بود، دکتر برگشته بود
👨🎓... عقیده داشت بیش از مذهبیون به فضای مطالب اعتقادی و ... تسلّط دارد. به دنبال وقت و مناسبتی نبود، به هر تق و توقی زبان به مباحث انتقادی می گشود و در میانه روشنگری هایش، مطالب دینی هم طبیعتا بی نصیب نبود. علی الخصوص که دهه محرم بود. سخنش عمدتا حول موضوع «شور و شعور حسینی» می چرخید. از رابطه ای شبه الاکلنگی بین آن دو سخن می گفت؛ به این معنا که هر چه بر شور حسینی افزوده شود، پس لابد از شعور حسینی کاسته شده است... و امان از این جماعت پر شور خالی از شعور !!
به گمانم من را می گفت نارفیق
😕من هم که چند تا کتاب خوانده بودم
📚و پای چند منبر نشسته بودم، مدّعی وار جلویش در می آمدم که: «شور و شعور از دو جنس ناهمگون اند، که هر کدام را می توان از دکّانی خرید و گونه گون کنار هم گذارد و این اجتماع زیبا را به تماشا نشست...»
حالا این که بحث مان چگونه پیش می رفت، فرقی نمی کند، مهم این است که هیچ کدام مان ذرّه ای موضعمان را تغییر نمی دادیم.
😆 القصّه، با هم در بعضی مجالس حسینی هم شرکت می کردیم...
🏴یک شب به تور سخنران فاضل اهل دلی افتادیم.
🎤آنقدر از صفات و مقامات و حکایات امام حسین ع گفت که همه را محو آن همه شکوه و زیبایی کرد. لا به لای سخنرانی متوجّه حالت رفیقم شدم. اشک هایش، مثل آبی که در پس فشار ریخته نشدن، روزنی پیداکرده، بیرون می جهد، بی صدا فرومی ریخت. پس از آن، با شروع ذکر مصیبت، حال دوستم نگفتنی بود. گذشت و من بر خلاف عادت مچ گیری های رفیقانه مان هیچ نگفتم. خداحافظی کردیم و هر کدام راهمان را گرفتیم.
🚶🏻قدم زنان در طول خیابان می رفتم و نگاهم با سماجت، پرچم سرخ رنگی را که در فاصله های دور در باد تکان می خورد، دنبال می کرد.
🚩به آن چه شنیده بودم، می اندیشیدم، به این که علامت بارز عقل و شعور، ایمان و بندگی خداست، به عظمت بنده ای چون حسین ع، به دنیایی که مواجهه پست ترین را با عظیم ترین بر می تابد، به ... صدای پیامک بر رشته افکارم نواخت. رفیقم بود، نوشته بود:
«تا پشیمان نشدم: به گمانم شور می تواند از جنس شعور باشد، می تواند مولود و فرزند حقیقی شعور باشد.»
بار دگر نگاهم را به پرچم که حالا نزدیک تر شده بود، قلاب کردم. پرده کشسان اشک را دریدم و پرچم سرخ را خواندم:
🚩«ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المومنین لن تبرد ابدا»
🚩💔برای شهادت حسین ع در قلب های مومنین، شور و حرارتی است، که هرگز سرد نمی شود.
💔#عاشورا#محرم #عزاداری #شور_حسینی#شعور_حسینی@BooyeNarges_atre_Yass