یک همسایه داشتیم، ریخت و اوضاع درست حسابی نداشت. نه کفشش با پیرهنش میخوند نه بوی ادکلنتش هوش از سرت میبرد. نه موهاش برق ژل و خوش فرمی سشوار داشت.
قیافشم معمولی بود، یا حداقل من یادمه هیچوقت تو چشم کسی نبود که بگن خشگله، ولی هر جا میرفت حال همه خوب بود. نمیخواست حرفی بزنه، نگاش که میکردی دلت وا میشد.
اگه توی یک جمع بود ناخواسته میفهمیدی فرق داره. همیشه برام سوال بود چی داره که من اینجوری محوش میشم.
یک دفعه پشت پیشخون مغازهاش سر سجاده دیدمش، داشت تو خلوتش با خداش حرف میزد.
فکر کنم همین بود، زشتی این دنیا رو به زیبایی خدا میفروخت.
میگن عاشق رنگی از معشوقش میگیره، این بنده خدام، رنگ خداییش زیباش میکرد.
آخه هر چی به خالق برسه دیگه به چشم مخلوق که زشت نمیشه.
دعاى
#ابوحمزه_ثمالىماه مبارك
#رمضان✍🏻ب.نظری منش
#رد_قلم@BooyeNarges_atre_Yass