Смотреть в Telegram
شهر کتاب و داستان
▪️نامه چهلم - بخش 2 اما چگونه به تو بگویم که به حال بسیاری از ظاهرا زندگان می توانی زار زار گریه کنی اما نه به حال مرده یی چون من،به حال ماندگان، نه به حال رفته بی چون من. مگر انسان از یک مهمانی دو روزه چه می خواهد؟ مگر انسان از یک بهار، یک تابستان، یک پاییزه…
▪️نامه چهلم - بخش 3

کسی که سهراب را دوست داشته باشد،شاملو را احساس کند،فروغ را بستاید، و هر شعر خوب را آیه یی زمینی بپندارد، چنین کسی، به درستی زندگی خواهد کرد.

کسی که به کیارستمی شگفت زده نگاه کند، به زرین کلک با نهایت احترام، به صادقی با محبت، و آثارمخملباف را دوست داشته باشد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد.
کسی که در برابر باخ، بتهون،موتزارت، فروتنانه سکوت اختیار کند، به تار جلیل شهناز، عود نریمان، آواز شجریان و ترانه « اندک اندک » شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد...

کسی که مولوی را قدری بشناسد،حافظ را قدری بخواند، خیام را گهگاه زیر لب زمزمه کند، و تک بیت های ناب صائب را دوست بدارد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد.

کسی که زیبایی نستعلیق و شکسته، اندوه مناجات سحری در ماه رمضان، عظمت خوف انگیز کاشی کارهای اصفهان، و اوج زیبایی طبیعت را در رودبارک احساس کرده باشد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد.

«شاید سخت، شاید دردمندانه، شاید در فشار؛ اما بدون شک به درستی زندگی خواهد کرد....»


▪️نامه چهلم - بخش 4

عزیز من!
می بینی از بابت بچه ها هم تقربیا هیچ نگرانی و رویای خاص ندارم. رایکا این گل کوچک، حتی اگر یتیم بشود، یتیم خوبی خواهد شد. پس، باز می گردیم به تنها خواهش، آن خواهش بزرگ: با جهان، شادمانه وادع می کنم، با من عزادارانه وداع مکن! و هرگز نیم نگاهی هم به جانب آنها که بر مزار من زار می زنند و شیون می کنند، نینداز.

آنها مرا نمی شناسند و هرگز نمی شناخته اند. در حقیقت، جز تو هیچکس مرا چنان که باید نشناخته است و نخواهد
شناخت: سراپا عیب بودنم را ، کم و کوچک بودنم را و همچون شبنمی از خوبی بر بوته ی بزرگ گزنه بودنم را. انصاف باید داشت عزیز من، انصاف باید داشت در زمانه ی ما و در شرایط ما، از این بهتر زیستن، برای کسی چون من، ممکن نبوده است.

برای آنکه همیشه بر سر
اندیشه یی پای می فشرد، البته در طول عمر دردهایی هست، و غم های، و اشک هایی، و بیکار ماندن هایی، و زخم خوردن هایی، و گریه هایی از اعماق؛ و نگو که چگونه می توانم اینگونه زیستن را خوب شاید خوبترین نوع زیستن بنامم.

« تو خوب می دانی سنگین ترین دردها، چون صافی زمان بگذرند به چیزی توصیف ناپذیر اما مطبوع تبدیل می شوند، و جملگی تلخی ها به چیزی که طعمی بسیار خاص اما به هر حال شیرین دارند....»

👤 #نادر_ابراهیمی
📚 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
✉️ نامه 40 - بخش 3 و 4

join us | شهر کتاب
@bookcity5
Telegram Center
Telegram Center
Канал