ای دل که گفت با غم پاییز خو بگیر
از نزهت بهار کمی رنگوبو بگیر
در جلوهزار ماه زمانی دعا بخوان
در چشمهسار آینه گاهی وضو بگیر
با خاطرات عشق نم از دیدگان فشان
از این غم زلال کمی آبرو بگیر
آهی بکش که اشک جماعت روان شود
این بار را ز شانهٔ مردم فروبگیر
رو کن به لحظههای شرربار عاشقی
از انجماد بیتپش سنگ رو بگیر
برگرد سوی خانهات ای اشک ناشکیب
برگرد و باز بغض شو و در گلو بگیر
او رفت و من ترانه شدم بر لبان شهر
گاهی مرا بخوان و سراغی از او بگیر...
#سعید_سلیمان_پور
@bolfozool