Смотреть в Telegram
‌ آورده‌اند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند. چون شاهِ سیارگان به افقِ مغربی خرامید و جمالِ جهان‌آرای را به‌نقاب ظلام بپوشانید سپاهِ زنگ به غیبت او بر لشگر روم چیره گشت و شبی چون کارِ عاصی روزِ محشر در آمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده، بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی می‌جستند ناگاه یَراعه‌ای¹ دیدند در طرفی افگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم بران نهادند و می‌دمیدند. برابر ایشان مرغی بود بر درخت، بانگ می‌کرد که آن آتش نیست، البته بدو التفات نمی‌نمود. در این میان مردی آنجا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که به گفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی؛ و در تو تقدیم و تهذیبِ چنین کسان سعی پیوستن همچنان است که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکَر در زیر آب پنهان کند. مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزنگان را حدیث یراعه بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند. کلیله و دمنه، نصرالله منشی، مجتبی مینوی: ۱۱۷ ۱. یراعه: شب تاب منبع : کانال بزرگمهر
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств