نوشتن ساده است!! تنها پیش نیاز او کمی درد است. کمی درد، بیشتر از حد مکفی. بدین گونه که همچون فنجانی لبالب پر، شروع به سر ریز کردن شود. همان لحظه است که زیر فنجانی گلبافت سفید را ریم آلود و کثیف، با طرحی از چای داغ پاشیده شده روی آن میبینیم. نه این کثیفی و نه سرریز شدن؛ هیچکدام نه زیبایی دارد و نه اینکه میتوان فنجان را تقصیر کار دانست. فقط و فقط این چای تلخ را بیش از آنچه که باید در آن ریختند و تحمل از سر گذشت.
«در نهایت تنها یک چیز ضروری است، تنهایی، تنهایی درونی وسیع. اینکه درون خودت قدم بزنی و ساعتها به کسی برنخوری؛ این چیزی است که باید به آن دست پیدا کنی.»