بسمه تعالی
وارد خان طومان شدیم چپ و راست اطرافمان خمپاره فرود می آمد .
بعضی از صداها دور و بعضی هم نزدیک . دوست داشتم بالای یک بلندی بروم و منطقه را دقیق تر ببینم . ساختمانی پیدا کردم.
شروع کردم از پله ها بالا رفتن که یک مرتبه با شهید
#کابلی مواجه شدم از پله ها به پایین می آمد تا مرا دید خیلی گرم و صمیمی تحویلم گرفت و احوال پرسی کردیم . خیلی از دیدنش خوشحال شدم . چندسالی بود که از سپاه بازنشسته شده بود اما هیچ وقت خودش را از فعالیت های فرهنگی و خدمت به شهدا بازنشسته نکرده بود . سن و سالی از او گذشته بود و برای خودش جایگاهی داشت اما بشدت متواضع و سر حال و سرزنده بود . باهمان گرمی و تواضع و لبخند بر لب هایش دستم را گرفت و باهم به پشت بام رفتیم . بالا که آمدیم شروع کرد به تشریح منطقه و شرایط و استحکامات جبهه النصره . خب مسوول راویان سپاه کربلای مازندران بود و این کار را به نحو احسن انجام می داد .
بادقت نگاهی به اطرافم انداختم غربت عجیبی در خان طومان حاکم بود .
این را فضا و در و دیوارش گپاهی می داد . اما رزمندگان شیردل مازندرانی و فاطمی در عین غربت و مظلومیت و با روحیه بسیار بالا و مثال زدنی مشغول حفظ و حراست از حریم و.حرم اهل بیت بودند . کم کم غروب از راه می رسید و غربت بیشتر می شد . یک حس درونی به من می گفت خیلی از این بچه ها به شهادت می رسند . دوست داشتم ساعت ها بنشینم و به صورت تک تک شان نگاه کنم . از پشت بیسیم خبر دادند دشمن در حال جابجایی خودرو ها و نیرو هاست و احتمالا قصد پاتک دارد . فرماندهان دستورات لازم را به نیرو ها می دادند . رزمندگان کم تعداد بودند اما ضعیف نه . این را به خوبی می شد از صلابت و مردانگی شان فهمید . شهید کابلی میگفت دشمن در مقابل ما تا دندان مسلح است و پر تعداد . اما به حول قوه الهی محکم در مقابلشان می ایستیم و تا زنده ایم یک وجب عقب نشینی نخواهیم کرد .
روح دلیر مردان مازندرانی شاد که در مقابل خیل عظیم دشمن تا زنده بودند مردانه جنگیدند حتی یک وجب عقب ننشستند و تا ابد درس
#ایستادگی در مقابل دشمنان را دادند .
#دلنوشته_سلحشور #مقاومت_۱۸_ساعته_در_خان_طومان #فاتحان_خان_طومان @bisimchi