تقدیم به روح بلند سر کار خانم اسکندری
روزی که خبر شهادت همسرم را شنیدم دیگر در دنیا جایی برای ماندنم نبود.پیکر بی جان و آرام اش در مقابل چشمانم بود و میخواستند تمام هستی ام را در زیر خروار ها خاک دفن کنند که گویی جان مرا هم نیز داشتند... میگرفتند.
در آن لحظه حتی سبک ترین ذره ی دنیا هم همچون کوهی بزرگ برشانه های آدم سنگینی می کند .
بعد از آن هم حتی ثانیه ای تصور آن لحظه را نمی توانم بکنم.
زیرا آخرین تصویر او مقابل چشمانم همان قامت چون سرو ایستاده ی هنگام خداحافطی اش است.
اولین جایی ک بعد از آن آرامش قلبی را برایم ایجاد کرد زیارت عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله بود.
اشک راه دیدگانم را گرفته بود و حس آغوش بانوی صبر حضرت ام المصائب بود که آرامشی عجیب در دلم نهاد...
و دعای اللهم الرزقنا توفیق الشهاده بر زبانم جاری گشت!!
اما...
اما ما کجا و شهادت ...
#شهادت لیاقت قلب صبوری همچون شما بود خواهرم که این گونه ب دیدار امام حسین بروید.
می گویند اجر صابرین کم تر از شهدا نیست
چه قدر غبطه می خورم به حالتان ک هم صبورید و هم شهید...
می گویند پای پیکر روی تخت افتاده ی همسرتان جانتان را گذاشتید و اشک چشمتان را خشک کردید...
دیدن هرلحظه ناله های یک
#جانباز شیمیایی کمتر از دردی نیست که خود او تحمل می کند
وحالا بعد از ۱۰ سال که همسرتان شهید شده
شما در آن وادی عشق...
در روزهای اربعین حسینی
زائر آقا بودید و مظلومانه بعد از 10 سال تحمل فراق یار ، خود را در همان سرزمین
#کربلا به شهدای کربلا و
#همسر_شهیدتان رساندید
دست ما را هم بگیر بانو...
🔻دلنوشته همسر
#شهید_رضا_دامرودی به مناسبت شهادت سرکار خانم اسکندری همسر شهید جنگ تحمیلی
@bisimchi1