#به_شرط_ترک_سیگارهمان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت: قول می دهد
سیگار هم نکشد. خانمش هم گفت: مجاهد فی سبیل الله که نباید
سیگار بکشد؛
سیگار کشیدن دور از شأن شماست!
وقتی برگشتیم خانه، رفت جیب هایش را گشت؛ سیگارهایش را درآورد، له شان کرد و برد ریخت توی سطل.
گفت: «تمام شد. بعد از حدود 14سال سیگاری بودن، دیگر هیچ کس دست من
سیگار نمی بیند.»
همین هم شد.
خانمش می گفت: یکی دو سال از ازدواجمون می گذشت، رفتم پیشش گفتم: این بچه گوشش درد می کنه؛ این
سیگار را بگیر یک پک بزن، دودش را فوت کن توی گوشش. گفت: «نمی تونم. قول دادم دیگه
سیگار نکشم.» گفتم: بچه داره درد میکشه! گفت: «ببر بده همسایه بکشه و توی گوشش فوت کنه. دیگه هم
به من نگو.»
#شهید_محمدابراهیم_همتبه مجنون گفتم زنده بمان، ص۲۰۲ و ۲۰۳
@bisimchi1