بی همگان...

#شهید_زنده
Канал
Логотип телеграм канала بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavaddПродвигать
250
подписчиков
406
фото
231
видео
29
ссылок
درد دل نامه ی خودمانی... دردی که ز تو در دلم آرام گرفت پرداخته کی شود به صد دریا اشک... https://t.center/HarfBeManBOT?start=HBM13567709
یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷
دوباره سنگر نوشته، از جنس درد دلهای اسماعیل

بسم رب الشهداء والصدیقین

امشب باپدرم رفتیم حرم سه ساله امام حسین علیه السلام
حضرت باب الحواج
حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها.
ازماشین پیاده شدم روی ویلچر
یه گوشه ای منتظرموندم تابابام ماشینو پارک کنه بیاد
ولی هرچی صبرکردم بابام نیومد
بابام به خیال اینکه من بارفقا رفتم حرم، میره حرم
حالامن روی ویلچرنشستم تا بابام بیاد
ولی نیومدکه نیومد
خیلی درد داشتم و دارم
هوا هم سردبود
یکساعتی منتظرموندم
کسی نیومد
شروع کردم یواش یواش رفتن به سمت کوچه پس کوچه های خرابه ی شام
همش برام روضه بود
خداشاهده که هیچکس کمکم نمی کرد
حتی نگاهم نمی کردن
عجیب مردمان بی معرفتی دارن
اولین باری بودکه خودم تنهایی باویلچر رفتم زیارت
ان شاءلله آخرین بارم باشه
ان شالله دفعه ی حاجت رواشدنم باشه.
آخ که چقدربده شهیدنشی
جابمونی
زوربزنی
نخرنت
بگن برو
دیراومدی
بگن خودت خراب کردی
خودت نخواستی
دنبال جنگ بازی بودی
جبهه بازی
شهیدنبودی
تاکه
شهیدنشدی
کم گذاشتی
دنبال پیچ بودی
هرچقدرپول بدی
آش بهت میدن
ولی
به ماگفته بودن که.....
اینجا خانه ی جودوکرم وبخشش هست
ما کم گذاشتیم
ولی
زیاد دادن
میگن ماهم مدافع حرمیم
راستی
ماهم مدافع حرمیم؟
سرراتودادی جای آن من سربلندم؟
وای وای
وقتی جامانده های دفاع مقدس ومیبینم تنم میلرزه
یعنی منم باید 30سال منتظربمونم؟
خداخدا
الغوث الغوث الغوث
امشب خیلی قسمشون دادم
دیگه مخم نمی کشه که چی بگم چی بخونم چی نذرکنم چی چی چی
مرغ ازقفس پریدورفت
دنیاداره می خنده بهم...
ماهم خدایی داریم
یااله العاصین....

#شهید_زنده
#اسماعیل
#امیرحسین_حاجی_نصیری
#دمشق
#خانطومان
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#تیپ_مشتیا
@sangar_neveshteh
#قربةً_الى_الله

يك شب سرد زمستاني
حلب
عملیات خلصه
روستایی مهم و استراتژیک در ريف جنوبي حلب
که قبلا پنج بار بهش هجوم شده بود اما نتیجه ای نداشت
بنا بود برای بار ششم عملیات کنیم
قرار شد تیپ سیدالشهداء با شير بچه هاي عراقي نجباء ، ٦ كيلومتر در عمق نفوذ كنيم و اين بار از پشت به دشمن بزنيم
عملياتي كه دل شير ميخواست و رزمنده ي استشهادي
جايي كه كل شب رو بايد توي گِل عميق راه ميرفتيم و دم صبح ميرسيديم به دشمن و درگير ميشديم و اگر خداي ناكرده جواب نميداد ، ديگه توي روشنايي روز برگشتي برا كسي از اون زمين نبود
يا شهادت بود يا اسارت

خلاصه
اون شب كلي حرف هاي حماسي برا بچه ها زديم و دل هارو براي يك عملياته بي بازگشت آماده كرديم
ياد فرمانده ي تازه شهيد شده ي تيپ حاج عمار كرديم و همه ازش خواستيم به كمك مون بياد و دوباره فرماندهي كنه
بعد عمار اسماعيل فرمانده تيپ بود
اسي پلنگ
اسي هر جا ميرفت ميزد مثل مرد ميگرفت

خلاصه
شب حساس و مهمي بود
توي دلم نگراني داشتم
برا اين همه شيعه اميرالمومنين كه داريم با خودمون ميبريم توي دهن گرگ

عمليات اونشب رو با ذكر رمز يا ام البنين سلام الله عليها شروع كرديم
اونشب همه صداي بيسيم ها شده بود يا ام البنين

نيمه هاي شب بود
سكوت و تاريكي محض
تا وسط مسير رو با سختي رفته بوديم و رسيده بوديم به جاده آسفالت بين دو تا روستايي كه دست دشمن بود
هر قدم كه بر ميداشتيم توي گِل قدم بعدي ١٠ كيلو سنگين تر بود
هر پوتيني اندازه يه صخره بهش گل چسبيده بود اما دل خوشي همه اسم بي بي ام البنين بود
من توي نوع حركت نيروها خيلي داشتم حرص ميخوردم
هي ميرفتم سر ستون و برميگشتم و بهشون تذكر ميدادم
كه اسي دستم رو گرفت
گفت آروم بگير
يه نگاه كن ؛ اصن منو تو هيچ كاره ايم
خودِ خانم ام البنين سر ستون رو گرفته و داره ميره
خودتو جا كن وسط بچه ها و باهاشون برو
بگو يا ام البنين
ديگه از اين جا به بعد سِر و بي حس شدم
وقتي به خودم اومدم كه دمِ اذان صبح بود و خلصه دست ما

پشت بيسيم با اشك خوشحالي و خستگي گفتم به مدد خانم حضرت ام البنين سلام الله عليها ؛ اذان صبح به افق خلصه
شيرين ترين اذان و نماز زندگيم

چه عمليات تميزي شد
دشمن باورش نميشد از سخت ترين جا، شير بچه هاي مولا علي با فرياد يا ام البنين بريزن بالا سرشون
گَله گَله داشتن فرار ميكردن
و كلي ازشون كشته و اسير گرفتيم

🔹🔸
اي مادرم كنيزُ
و
بابايِ من غلامت
اي مادرِ اباالفضل
جانها
فدايِ نامت

"يا ام البنين"
🔹🔸

#ام_البنین
#تیپ_همیشه_پیروز_سیدالشهداء
#نجباء
#شهید_عبدالحسین_یوسفیان
#شهید_زنده_امیرحسین_حاجی_نصیری
#اسماعیل
#حاج_عمار


@sangar_neveshteh