به رغم زخم زبانها به غم، عنان ندهم ز کف قرار خود از طعن طاعنان ندهم رفیق عهدشکن! از تو کمترم آری اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم به خیمهگه چو شبیخون بی امان زده خصم ز تیربار کلامم به او امان ندهم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم سبکسرانه چو پیرانِ طالب توحید زمام عقل به تایید هر جوان ندهم بس است خوردن نیش از شکافها، یک بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم رهین باور خویشم، هر آنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مقام فقر به سرمایهی جهان ندهم زمین اگر همه دشمن شود بگو به "امین" که دست زخمی او را به آسمان ندهم....