به گمانم جناب ملکیان در اینجا دو تلقی از آزادی را باهم خلط میکنند: آزادی در ادبیات عرفانی یا بگویید «
آزادی از میل»، و آزادی در معنای مدرن لیبرال غربی آن که بالعکس مورد اخیر، بگویید «
آزادیِ میل»، است. مگرنه اینکه دعوای روحانیون از قبل از انقلاب تاکنون با آزادی در سیاق ادبیات سیاسی، معطوف به همین آزادی در معنای غربیاش بوده!
درحالیکه در اولی، آزادی نوعی معنای باطنی و رواقی دارد و میل نه تنها غایت نیست بلکه عاملیت خود را در فعل از دست میدهد (بیان سقراط که: «اکثر انسانها زندهاند تا بخورند، ولی انسان فضیلتمند میخورد تا زنده بماند» در همین راستاست)؛ در دومی، بالعکس میل غایت است و عامل و محرک اصلی در فعل. در این بستر، میل جنسی و آزادیهای مرتبط با آن، البته از جایگاه ویژهای برخوردار است، که تابوشکنیهای جوامع غربی در امرجنسی خود گویای این مطلب است.
اینکه روحانیون فاقد نوع نخست از آزادی، یعنی آزادی از میل، هستند بحث دیگری است، اما آزادیِ غربی را عرفانی تلقی کردن به گمانم خلط بزرگی است!
@BeKhodnotes