#گم شدن .
کم میشوم از دنیا ...
تو خواستی تا کم بشوم از خاطرات شهر و مردمانش ...
اصلا نخواهند مرا...
مراد که تو باشی
تمام قد می ایستم برای تمام نخواستن های دنیا ...
خواستی ام ...
چه میهمانی عجبیبی ...
تمام دنیا مجهز به یک واژه مشترک آمده بودند ...
اگر چه زبانها مشترک نبودند ...
اما تو قطره قطره انتخابمان کردی
تا وصل به کشتی نجاتت بشویم ... .
شیرین شده کامم تلاقی نگاهم با نگاهت ماه عسل کرده روزگارم را ...
رسیده ام ...
با کوله ای خاک آلود از غبار راه
با دلی که ظرفش شکسته و بدنبال ماهرترین بند زن عالم است ...
پای پیاده
سوار بر مرکب اشک و التماس
راهی همان چهار حرفیِ بینظیر شدیم...
حسین ...
حسین
و تنها حسین ... بارها گم شدم ...
باز هم تو خواستی تا در حب تو پیدا شوم ...
.
زدم به خاکی
اما صدای پای عاشقانت
دوباره راهی صراط رسیدنم کرد
به تو
شهرت
باران های مدام چشمها...
راهی امکرد به بقعه ای سرخ که دلواپسی هایم را
در میان همهمه اشک ها
برسانه به روضه احرار ...
عمیق ترین نفس ها را
در همین مسیر خاک آلودی کشیدم که گام ها قسم خورده بودند
تا قرار با تو ،یک لحظه آرام نگیرند ...
.
باریه های پر از خاک پای عاشقان تو میرسم ...
شانه هایم زیر بار سنگین دنیا بدهکار درد است ...
.
روز شکستن قلک های بغضهای منتظرست...
.
خرج کنند خودشان را
برای کسی که همه کس، مانده اند در آقایی اش ...
رسیده ام ...
با گوشواره هایی آب دیده
گوشه انگشتان پاهایی که تب دار رسیدن به تو
شب و روز عمودها را طی کردند تا طریق عشق تو را مشق کنند ...
تاول هایی که در میانه راه وصله شدند
به پاهایی که خسته از تمام مسیرهای گناهند و حالا برگشته اند به تو ...
تمام دقایق را تنظیم میکنم با نامت ...
چقدر اسیر آزاد کرده ای تو ...
حسین جانم ...
آزادمان کرده ای از زندان نفس ...
دست کشیده ایم از هر چه غیر توست تو را دیده ایم
در لبان خشکیده و روزه دخترکی که با التماس میگفت آذوقه یک شبشان را نذر مسیر عشق تو کرده اند.
در فریادهای پیرمردی که میگفت
خانه خرابم بدون حضور عاشقان حسین..
.
در خانه کاهگلی زنی که مردش را داعش ذبح کرده و هنوز دلش،در پی حسین رفته بود ...
تو را دیدم در چشمانی
که بعد از باران بر مصیبت تو و خواهرت
امان نامه آخرت گرفته بودند.
و من هلاک این واماندگی ام .
هلاک این طواف عاشقانه به دورت
که نام حقیرم را
ثبت کرده بر صفحه عاشقانت ...
مرا عاشقترم کن به خودت ...
یاعزیز فاطمه،حسین جانم!
😔.
#آخر_از_عشقت_عراقی_میشوم...
.
#ف_عبدالوندhttps://t.me/Attach1/1103#اربعین #سفر #رسیدن #بستری #حسین #تاول #از_خودم_بیخودم ...
.