دینداری آسان است. آنچه سخت است، زندگی در دنیاست. اگر دینداری سخت جلوه میکند به این دلیل است که میخواهد سختی دنیا را کاهش دهد. و برای این منظور مجبور است دستوراتی بدهد که تا حدی طعم دنیا را داشته باشد مثل دارو برای بیمار. بچه فکر میکند درمان سخت است در حالی که بیماری سخت است و پزشک آن را آسان میکند.
درک و درد همزادند. اگر میخواهی دردمند نباشی، نباید اهل درک باشی. اگر اهل درک نباشی دردمند نخواهی بود؛ اما دردمند نبودن معنایش این نیست که زندگی آسودهتری داشته باشی. بلکه بخاطر نداشتن یک زندگی اصیل، رنجور خواهی بود.
حسنظن به پروردگار دشواریهای زندگی را آسان میکند و قدرت انسان را برای حل مشکلات افزایش میدهد. حسنظن به پروردگار، تمام کائنات را با انسان مهربان و هماهنگ میکند و بصیرت را برای درک بهترین راه حلها بسیار افزایش میدهد. این حسنظن از اعتقاد به قدرت و مهربانی خدای بزرگ نشأت میگیرد.
برای خراب کردن یک نظام و یا تخریب یک شخصیت، یک اقدام خرابکارانه و حرف مخرب کافی است؛ ولی برای ساختن یک نظام و یا یک شخصیت مقبول هزاران اقدام شایسته لازم است.
محبت به دیگران علامت کم شدن خودخواهی است. هرچه محبت تو از دائرۀ دوستان و آشنایان فراتر برود و غریبهها و حتی دشمنان را فرا بگیرد، از خودخواهی بیشتر فاصله گرفتهای. هرچه از خودخواهی بیشتر فاصله پیدا کنی، خدا خواهتر میشوی.
اصل شهرتطلبی و عزتجویی چیز بدی نیست ولی نزد چه کسانی؟ اگر میخواهی نزد اهالی آسمان، مشهور و عزیز باشی؛ چی از این بهتر. اگر میخواهی نزد اهالی زمین مشهور و عزیز باشی، چی از این بدتر.
اگر اهل محبت باشیم، اهل بیت(ع) را درک خواهیم کرد. کسی که غیر از خودش را دوست ندارد، نمیتواند بفهمد امام (ع) چگونه کسی است. باید کمی از جنس امامان(ع) باشیم تا بتوانیم معرفت به مقام بلند و ارزشمندشان پیدا کنیم.