•┈┈••✾•
🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔴🔹 اتفاق جالبی که در یکی از فروشگاه های
#تهران رخ داد !!
🔷🔹چطوری با
#گرانفروشی و
#فساد های کوچک و خرد مقابله کنیم
👇🔹امروز، تو مغازه اى كه منم داخلش بودم يه خانمى یه چیزی برداشت، اومد كنار صندوق تو صف. نوبتش كه شد،
#فروشنده گفت؛ سيزده وپونصد !!
🔷🔹خانمه با تعجب گفت؛ روش زده هفت و پونصد !!
🔹فروشنده با عصبانيت گفت ؛ زده كه زده !! برا خودش زده !!
ميخواى يا نمی خواى ؟؟ خانمه گفت نمی خوام !!
🔹فروشنده هم بلافاصله، طوري كه همه بشنون به شاگردش گفت ؛ پسر بيا اينو بردار، هر كى هم پرسيد، بگو شده شونزده و پونصد !!
💥"هستن كسايى كه بخرن ..."
🔷🔹ماها كه تو صف بوديم با تعجب به هم نگاه كرديم و يه آقايی كه جلوى من بود و سبدش تقريبا پُر بود، سبد رو گذاشت رو ميز و گفت :
💥 هستن بخرن ؟؟ اينارو هم بده همونا
🔷🔹پشت بندش شروع شد. يكی يكی پشت سر هم خريدهامونو گذاشتيم رو ميز و گفتيم نمی خوايم !! بده به همونا كه "هستن بخرن"
🔹مغازه دار، انگار خواب می دید، هاج و واج مونده بود، اما سعی میکرد خودشو خونسرد نشون بده ...
🔷🔹مرد اوليه، برگشت تو مغازه و گفت : من فلانيم، مدير برج فلان !! بى شرفم اگر همه تلاشم رو نكنم تا از برج ما، كسى نياد اينجا
🔹با اين حال باز آروم نشد. اومد بيرون خطاب به همه ما طوري كه طرف بشنوه گفت ؛ تو رو خدا يه چند دقيقه وقت بذاريد زنگ بزنيم ١٢٤ (تخلف
#تعزيرات صنفی) چند لحظه بعد، همه گوشی به دست بلند بلند، سر بالا به سمت تابلوی سوپری و سر چرخون به سمت خيابون، برا دادن آدرس دقيق، شروع كرديم به
#گزارش دادن
🔷🔹از اين
#ايستادگى، از اين
#اتحاد، از اون نگاه پر از حرف به همديگه تو صف كه انگار ذهن همو خونديم، از ليدری اون آقا و ...
خيلى كيف كردم ... واقعاً دمش گرم، خیلی مرد بود !!
🔷🔹دوستان عزیز ، ما خودمون باید با
#گرانی بجنگیم ... خود خود ما
👍💥بيايم در مقابل اينگونه
#فساد های ريز و جزئی بايستيم تا مقابله با اَبَر فسادها برامون راحت بشه !!
#خودمون اوضاع رو درست كنيم !!
💥خدا سرنوشت هيچ قومی رو تغيير نميده تا انها خود حال خود رو تغيير بدن !!
@basij_rums