متن ِ سانسور نشدهی شعر ِ طنز ِ "تایلند"
بنا به درخواست برخی از دوستان
👇
بعدِ چهل سال، مَنِ آزمند
جور شد آخِر بروم "تایلند"
نیّتِ من دیدنِ فرهنگ بود
گر چه میان ِ دل و دین جنگ بود
تا که بلیط ِ سفرم جور شد
بُردم از این مُلک به همراهِ خود...
حوله و سجّاده و کفش و پتو
انبه و موز و رُطب و قُوّتو
خوردم عسل، کُنجد و انجیر، موز
اَرده و خُرمای بَم و "شیرموز"
گو که شدم عازم ِ میدان ِ رزم
رزم که نه، بزم، سپس عزم جزم...
کردم و آمادهی این رَه شدم
تا بُنِ دندان که مسلح شدم
رفتم و با پای خودم عاقبت
وارد ِ طیاره شدم عاقبت
داخل آن جای نشستن نبود
بود دوصد مرد، ولی زن نبود
بود دوصد مرد ولی بیقرار
گو که کشیدند دو قرن انتظار
ظاهرِ مریخنما داشتند
یک سر و دو دست و سه پا داشتند!
صورتشان سرد، ولی رازدار
سرد چو نوشابه ولی گازدار
قافله چون کوهِ لبالب مُذاب
سدّ ِ ترک خوردهی لبریزِ آب
کرده سِتون را چپ و خم كرده راست
چرخ ِ خُروش از خَم ِ چاچي بخاست
تا که زد آنجا خلبان تیکآف
رفت بُرون کِرم ِ عفاف از غلاف
هر که بُرون کرد سر از لاک ِخویش
چون علف ِ هرز، سَر از خاک ِخویش
اِیرپِلن تا که رد از مرز شد
مُهرهی تقوای همه هرز شد
جامه و شلوار ِهمه، شورت شد
بود سفر لانگ ولی شورت شد
ما همه رفتیم روی اَبرها
مست نکرده همه توی فضا
بود چنین مستی و حالِ خراب
هدیه و پاداش ِکُدامین ثواب؟
توی همین حال و هوا بود که
ما سرمان گرم فضا بود که...
اِیرپلن خورد تکانی شدید
هر که سه متر از سَر ِ جایش پرید
یک نَظر انداختم از پنجَره
زُل زدم و دیدم از آن منظره
بال ِ چپ ِ ایرپلن سوخته
خشم خداوند برافروخته
پرّه و بال و موتور آتش گرفت
شعله به دامان ِ سیاوش گرفت
تازه جناب ِ خلبان کرد فاش
اِیرپلن وا نشده چرخهاش
هر که سَر ِ جای خودش میخ شد
مو به تن ما همگی سیخ شد
مرگ بیامد جلوی چَشمِمان
ریخت ز آنجا همهی پَشمِمان
محفل رپ، بندری و شیش و هشت
مجلس ِ سینه زنی و نوحه گشت
رفت بُرون مَمَّد ِ خردادیان
گشت عیان صادق ِ آهنگران
شعر و غزل، روضه و مرثیه شد
پارتی ما حوزهی علمیه شد
مستی مان زود همانجا پرید
نیز اثر انبه و خرما پرید
افعی اَمارهی ما خواب رفت
از سه عدد پا، وسطی آب رفت
بنده در آن مویهکُنان، موکَنان
بر سر و بر سینه، دو دستی زنان
پیش از اینکه بروم در کُما
رو به خدا کردم و گفتم: خدااااا!!!
نیت من از سفرم، آن نبود
کار بدی از تو چه پنهان، نبود
فرض ِ من این بود که در تایلند
می شوم از آب و هوا بهرهمند
نیز شنا داخل ِ دریا کنم
منظره و رود تماشا کنم
کی بروم این کنم و آن کنم؟
جان خودت پشت به شیطان کنم
نیستم آنگونه ندید و بدید
دست زنم کی به سیاه و سفید؟؟
کور شوم بینم اگر حور را
سر بکشم شیشهی کافور را
قول ِ شرف، بنده که سالم رسم
بر دَر ِ کعبه، مَنِ خادم رسم
قبل ِ سفر من صدقه دادهام
چار قُل و حَمد فرستادهام
رد شدم از زیر کتابت، جناب!
تازه زنم پشت سرم ریخت آب!!
کار بد اصلا نکنم مرگ ِ من
گر بکنم مرگ به نیرنگ ِ من
ما همه سرباز توایم ای حبیب
نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيب!
تا که خدا حرف دلم را شنید
دست از این فاجعه هم برکشید
آتش نِمرود گلستان شد و ..
ایرپلن فرش ِ سلیمان شد و...
بال ِ هُما باز شد، اعجاز شد
چرخ هواپیما هم باز شد
در دل ِ تایلند فرود آمدیم
گو که دوباره به وجود آمدیم
روح پریده به تنم بازگشت
نیز همینکه خرم از پل گذشت....
داشت در آن ثانیه میکرد اثر
قوتو و انبهی قبل ِ سفر
بعد مرا حال خوشی دست داد
سینه ی من را عطشی دست داد
کوه دماوند شد آتشفشان
گرمی انبه، فوران کرد از آن
آبِ کف ِحوضچه فوّاره شد
نفس که لَوامه بُد اَماره شد
عقل زِ سر پر زد و بیخود شدم
مثل زلیخا که چُنین شد، شدم
لغو شد آن عهد زِ بیخ و زِ بُن
کُلُهُم آن توبه "کَاَن لَم یَکُن"
رود که طغیان بکند بیگُمان
حضرت پتروس نشود سدّ ِ آن
لیک که گفتهست که شیطان عدوست؟
عامل بدبختیِ ما قُوّتوست
رانده شده بابت سیبی پدر؟
انبه که می خورد چه میشد دگر؟؟
من پس از این نیز سفر میکنم
با صدقه رفع خطر میکنم
#محمود_برزین
آدرس کانال طنز ِ محمود برزین
👇👇👇
@barziiiiiin