غَرَضی نیست از این طنز ندارم عرضی
عرض از این حِیث ندارم که ندارم اَرزی
عِرض ِ خود میبرم و زحمتتان میدارم
غزلم ربط ِ شقیقه است و الیگودرزی
"چوبکِبریت" چُنانم که شُدم چون "ترکه"
ترک ِ "نون" کردهام آنگونه که هستم "برزی"
گر که خود را بِتَکانم، بتوانم شاید
بخرم ناز ِ زنم را فقط، آنهم قرضی
دوش پای سِریالی به زن ِ خود گفتم:
Shi is a good woman fatemeye goodarzy
غیرتیگشت چنان Wife که شد همچون wolf
پارهام کرد وِی از طول و جِرَم داد عرضی
یک شبی گفت خودش: عاشق "پیروزفر" است
عصبانی شدم و گفت: ستم میورزی؟؟
گفتمش نوکرتم! گفت: غلط کردی تو!
گفتمش: من خرتم! گفت: خَرم میفرضی؟
گفتمش: لوس نشو، گفت که دَیوث نشو
گفتتمش: فحش نده! گفت که خیلی هرزی
گفتمش: هرزه منم پس، زن ِ آزاده تویی
گفت: آزاد گُذارم بروم از مرزی
گفتمش خب چه کنم تا که ببخشی، فرمود:
یا به نامم بُکن آپارتمان یا اَرضی
گفتمش ارزش ِ تو بیشتر از اَرض و زر است
گفت: اما تو قَدِ "ارزن و جو" میاَرزی
گفتمش: لادَن ِ من!! گفت: خفه حامدجان!
بحث ِ ما رفت به بِنلادن و حامدکرزی!
"زن عزیز است غنیمت شمریدش صحبت"
مرد هرچند مریض است و ندارد عرضی
"داخل منزل ِ لیلی که خطرهاست در آن"
هر زمانی که صدایت بزند میلرزی
یک زمانی پدرم گفت به من: زَن نمک است
پدر ِ بنده درآمد به چنین اندرزی
بهترین زیستن آن است که چون هالو زیست
لالزی و خفهزی، کور زی، ایضا کر زی
#محمود_برزین
@barziiiiiin